کاوشگاه باستان شناسی . آثار تاریخی آن شامل بقایایی است از دوره های تسلط ایران باستان ، یونان ـ روم و هند باستان (بر بُست ) ، بعلاوه خرابه های ارکی باشکوه ، طاقی بسیار بلند با نماهای آجری و نقشهای هندسی ، و دیوارهای خشتی خانه های شخصی از دوره اسلامی . متخصصان باستان و خاورشناسان ، یادداشتهای جغرافیدانان و مورخان قدیم را گردآوری و تفسیر کرده اند و سیاحان اروپایی از اوایل قرن سیزدهم از خرابه های دوره اسلامی بست ، که بر سر راه قدیم کاروانروِ ایران ـ هند قرار دارد، بازدید کرده اند. اسناد باستان شناختی پیش از اسلام را نورمن هموند (1349ش / 1970)، مانفرد کلینکات (1353ش / 1974)، وارویک بال (1361ش / 1982) و ویلیام تراسدیل )1363ش / 1984) در دو دهه گذشته کشف و گزارش کرده اند. آثار دوره اسلامی ، بر خلاف این گونه اسناد که زیرتپه های شنی روان کویر سیستان مدفون مانده ، در کویر و حاشیه رودها همچنان پابرجاست . مؤلفان ایرانی و عرب از ثروت این شهر قدیمی اسلامی سخن گفته اند. پس از حمله مغول و جنگهای میان ایران و هند در قرون دهم ـ دوازدهم و آخرین ویرانی بست در زمان نادرشاه افشار در 1150، این ناحیه آباد به دشتی بایر تبدیل شد. در 1324ش ، سازمان عمرانِ دره هیرمند ـ ارغنداب برای آبیاری و احیای مناطق حاشیه ای این دو رود، به قصد کشاورزی در آنها، اجرای طرحی را آغاز کرد. پس از آنکه نیروهای شوروی سابق افغانستان را در 1358ش اشغال کردند، فعالیتهای باستان شناسی و زیست محیطی متوقف شد.
موقعیت بُست در افغانستان
در میان رشته تلهای خاکی شمال و جنوب بست ، سفالینه ها، صَنَمَکهای گِلین ، مهرهای حکّاکی شده و سکه هایی از 500ق م تا 500 میلادی ، یعنی متعلق به عصرهای متوالی هخامنشی ، اشکانی ، کوشانی ، ساسانی ، و شُیونی ـ هِفتالی ، کشف شده است . این آثار روایات موجود در منابع یونانی ـ رومی را درباره سکونتگاهی مستحکم ، در منطقه ای مثلث شکل که از ملتقای دو رود هیرمند و ارغنداب پدید می آید، تأیید می کند. جغرافیدانان عصر باستان این منزلگاه را با نامهای بستیا دزلوتیا ، بستیگیا دزلنگا ، بیسپولیس و بیات می شناختند؛ جغرافیدانان مسلمان و سیاحان فرنگی آن را به صورتهای متفاوت بِست ، بُست ، قلعه بِست ، قلعه بُست ، کله بُست و مانند آنها ضبط کرده اند . اینجا در حکم قرارگاهی بود برای حراست کاروانهای تجاری که از مشرق ایران به هیرمند و از آنجا تا نقطه ای می رفتند که راه دو شاخه می شد، یک شاخه تا قندهار و دیگری تا هند امتداد داشت . نشانه های تأثیر فرهنگی مختلف نیز در امتداد همین راه مشاهده می شود.

کشفیّات درباره تاریخ قدیم سیستان بسیار معدود است و باید در انتظار کاوشهای باستان شناسی بیشتر بود. کلینکات (1353ش / 1974) قطعاتی از ستونهای سنگی شیاردار، آجرها، و سفالینه های معماری را، که در سلطانْ بابا زیارت ، در حاشیه های شمالی صحرای ریگستان ، پیدا شده است ، با اَشکال معماری و تزیینی بناهای مذهبی و غیر مذهبی سلوکی در خاور نزدیک ، نسای اشکانی و آیْ خانم یونانی ـ بلخی مقایسه کرد. زاغه های مسکونی و مقدس بودایی خانه گوهر، که تراسدیل (1363ش / 1984) آنها را بررسی کرده ، به همراه برجی در قندهار، نشانه دورترین نقطه غربی حوزه نشر آیین بودایی است . گراردو نیولی ، با بررسی روایتهای ایسیدوروس خاراکْسی و شواهد روی نقشه راههای روم (توماشِک) و دیگر منابع باستانی ، وجود جماعات زرتشتی را در سیستان ، خصوصاً در بست ، مدلل کرده است . از سوی دیگر، بازورث نیز مطالبی درباره جامعه مسیحی نسطوری )آشوری ) آنجا گرد آورده است .

بست و محیط پیرامونش ، با آب فراوان دو رودخانه و آب چاهها، پیش از اسلام جایی آبادان بود. در اواسط دوره اسلامی ، این ناحیه از جهت حاصلخیزی و باغستانهای واقع در مسیر منظره عمومی لشکرگاه با طاق بازسازی شده قلعه بُست (افغانستان) رودها که خوب آبیاری می شد، و همچنین جِسر (پل ) روی هیرمند شهرت فراوان داشت . این پل در نقطه ای بسته شده بود که هیرمند در جریان به سمت جنوب شرقی برای قایقرانی مساعد می شد. جغرافیدانان مسلمان قرون اولیه اسلامی از فعالیت تجاری و فرهنگی در شهر خبر داده و باغهای میوه ، تاکستانها، نخلستانها و محصولات نواحی اطراف را وصف کرده اند. از کاوشهایی که تاکنون در چند خرابه صورت گرفته است می توان حدس زد که مدت کوتاهی بعد از فتح بست به دست مسلمانان ، برای محافظت شهر و مزارع آبی و راه تجاری ، ارکی مستحکم بنا شد. این ارک مرکز دفاع مردمی شد که پیوسته در معرض حمله لشکریان مهاجم بودند و اغلب با شورش و غارت در شهر مواجه می شدند . ارک با آجر و خشت ساخته شده بود و مهمترین ویژگی آن چاهی عمیق بود که پیرامون میله آن هفت دهلیز تعبیه شده بود و در وسط پشته ای جای داشت . ارک و خود شهر به طور کلی سرنوشتی مشابه تمام آن منطقه داشت : علاءالدین حسین امیر غوری (544ـ556) ابتدا غزنه و اندکی پس از آن ، بست را در 544 غارت کرد. بعدها بست اقامتگاه غوریان و سپس خوارزمشاهیان شد. پس از حمله مغول در 618 و بار دیگر پس از مرگ تیمور، سراسر سیستان ویران شد، و هر چند حیات اقتصادی آن بار دیگر نضج گرفت ، چون برای حفظ شبکه وسیع آبیاری نیروی انسانی لازم موجود نبود، دیگر رونق سابق را نداشت . اصلاحاتی که در باروهای دفاعی و برجهای ارک هنوز هم دیده می شود شاهدی است بر اینکه مغولان هند در جنگهایشان با ایران در قرنهای دهم تا دوازدهم از آن استفاده می کرده اند. در 1150 که نادرشاه باروهای بست را ویران کرد، این شهر به همان سرنوشت قندهار، مرکز نظامی دیگر قلمرو فرمانروایی هند، دچار شد.



اسناد گرانبهایی از معماری ، تزیینات معماری و خطاطی حوزه شرقی ایران در دوره اسلامی از گزند ایام محفوظ مانده است . طاق آجری بست یادگار تاریخی مسجد عظیمی است که در دوره غوریان یا احتمالاً غزنویان ساخته شده است . سطح زیرین این طاق باشکوه با قطعات آجر و نقش لوزیهای درهم تنیده نماسازی شده و در بازسازیهای اخیر تا حدی آسیب دیده است  . تزیینات سردر، که با طاقچه های نعل وار نشانه نفوذ هند و ایران شرقی در دوره های غزنویان و غوریان است ، نسبتاً سالم مانده است . این خصوصیت ایرانیِ ترکیب بناهای تاریخی و زینت کاریهای درهم و تو در تو، در مقیاسی کوچکتر، در نقشهای آجری گنبد هشت ضلعی غیاث الدین نامی (یا حسین شاه ؛ سوردِل ـ تومین ،  هیل و گرابار، کِرْین ) در نزدیکی بست بر جای مانده است . در این بقعه ، هفت سنگ قبر متعلق به اواخر قرن دوازدهم تا اواسط قرن سیزدهم در دوره های جدید کار گذاشته شده است . در خرابه های شمال ارک و شهر تعدادی خانه های آجری و گلی را می توان بازشناخت ؛ این خانه ها، هرچند محقرند اما محکم ساخته شده اند و ایوان آنها به شیوه معمول سیستان و با مهارت تزیین شده است . هوارد کِرین و تراسدیل در سراسر نواحی پیرامون شهر آجرهای تزیینی و منقوش یافته اند. گارْدَن کاشیهای ساده و بریده و منقوشِ خرابه های نزدیک  شهر لشکری بازار و همچنین آثار سطحی در شهر قدیم بست را با یافته های کاوشگاههای آسیای مرکزی ، ایران شرقی و هند و پاکستان مقایسه کرده و بین سالهای 390 تا 616، که حمله مغول ظاهراً به کاشی سازی در بست خاتمه داده ، سه دوره اصلی تشخیص داده است.

انتشار یافته برای اولین بار در این وبگاه

"ذکر منبع حرفه ای گری شما را نشان میدهد"