ادراک: ادراک در واقع جایگزین غیر حقیقت خاص خود و غیر حقیقت عین می باشد.آنچه برایش به مثابه ی نتیجه به وجود آمده همانا مفهوم راستین است.اما فقط به مثابه وجود بی چون چرای حقیقت که بدون این که خود را در آن بشناسد،دنباله کار خویش را میگیرد.(هگل139،140:1386).باستان شناسی ادراکی یا به قول رنفرو باستانشناسی ذهن از دهه 1980 که پیروان مکاتب روندگرایی و پس روند گرایی در انگلستان آن را طرح کردند،گسترش فراوانی پیدا کرده است.هادر و رنفرو از اولین طرح کنندگان رهیافت ادراکی هستند.باستانشناسی ادراکی موضوعات مختلفی را شامل میشود،از جمله هرآنچه که به باورها،اندیشه ها،بینشها،و نحوه تصمیم گیری مردم باستانی مربوط است. دراین مقوله موارد مختلفی چون مذهب وآیین ونمادگرایی وطبقه بندی موجودات جاندار و بی جان جای می گیرد . در باستانشناسی روندگرا اصول کلی درباره ادراک در عصر حاضر مبنای مطالعه ادراک در گذشته است.همین گونه اصول کلی در مطالعات ادراکی باستانشناسان پس روندگرا نیز به چشم می خورد.باستانشناسان پس روندگرا معتقدند که فقط درباره محتوای ادراک می توان به اصول کلی دست یافت و زیربنای ادراکی قانون بردار نیست.این باستان شناسان معتقدند که هر چهارچوب ادراکی به زمان،مکان و فرد آن اختصاص دارد و تشابهات ادراکی فرافرهنگی از ساختار فکری ذهن انسان فراتر نمی رود.بر این اساس ،بنا به نظر پژوهشگران پس روند گرا ادعایی چون "همه مردم مثل هم فکر نمی کنند" اشتباه است ولی می توان فرض را بر این نهاد که"ما مثل رومیان باستان فکر نمیکنیم".باستان شناسی ادراکی از مباحث مهم در مکتب پس روندگرایی است.در واقع توجه در این مکتب به مسائل نمادین است که به رهیافت های ادراکی منجر می شود.(دارک، 175،176:1387).باستانشناسی ادراکی که یکی ازشاخه های باستانشناسی نو است، می تواند تمام جنبه های فرهنگ های باستانی را که زائیده ی ذهن انسان است را مورد مطالعه قرار دهد. باستانشناسی ادراکی مطالعه و بررسی نحوه ی تفکّردرگذشته است که ازطریق بقایای به جامانده به این طرز تفکّرگفته می شود. "در مفهومی گسترده تر ممکن است چنین پنداشته شودکه این تعریف مقدّماتی دربردارنده هرنوع تلاشی برای بازسازی"ذهنیّت" سازندگان ومصرف کنندگان آن اشیاءو نمادهادرگذشته است که باستان شناسان آن رابازیابی کرده اند(موسوی و دیگران،47،48:1391).باستان شناسی ادراکی زیربنای پژوهش های باستان شناسی نظری است که علاقه مند به بیان مواد از راه فکر کردن انسان در مورد چیزهایی مثل جنسیت،طبقه،وضعیت،خویشاوندی می باشد.این یک جنبش نسبتا جدید در باستان شناسی است احتمالا به عنوان واکنشی نسبت به اثباتگرایی خشک باستان شناسی فرایندگرا آغاز شده است و مربوط به جنبش پس از فراینگرا می باشد(منابع اینترنتی).رنفرو اشاره میکند که اصطلاح باستان شناسی ادراکی"ذهن باستان" به این معناست که ذاتا بین فرایندهای فکری مردمان امروز و دیروز تفاوتی وجود ندارد یعنی نمیتوان تمایزی بین ذهن باستان و ذهن مدرن قائل شد(رنفرو وهمکاران،5-1994).باستان شناسی ادراکی شاخه ای از باستان شناسی است که به بررسی توسعه شناخت انسان می پردازد.بنابراین به انواع زیادی از شواهد می پردازد،اعم از هنر سنگهای اولیه در اشکال مختلف،شناخت حیوانات وابسته به مردمان اعصار قدیم،همچنین شواهدی از فن آوری های انسان های اولیه و توانایی رام کردنسیستم های طبیعی.به طور خلاصه،این تلاش و شناخت نیازبه اطلاعات بسیاری از رشته های دیگر می باشد.هدف نهایی آن است که چگونه انسانهای اولیه موفق به تدوین و فرموله کردن سازه های مختلف خود شده اند،و چگونه ممکن است این امر در جهان مشاهده و توسط انسان امروزی منجر گردد.بنابراین تکامل شناختی انسان رابطه بسیار نزدیکی با پرسش های اساسی معرفت شناسی دارد.شناخت یک توانایی محدود به انسان نیست بلکه به نخستیها هم تعلق دارد.باستان شناسی ادراکی در درجه اول به دوره پلیستوسن (پیش از تاریخ)تعلق دارد.باستان شناسی ادراکی این ایده را که مطالعه بقایای اسکلت انسان راهی یا مرکزی برای مطالعه ریشه های انسان است را رد می کند.استخوان ها ممکن است درباره تکامل فیزیکی اجداد ما اطلاعات بدهند.از  این رو استخوانها نمیتوانند اطلاعاتی در مورد فرهنگ،رفتار،و یا سیستم های اجتماعی به ما بدهند (منابع اینترنتی).باستان شناسی ادراکی دیدگاهی نطری در باستان شناسی است که از راه فکر جوامع کهن و سازه های نمادین می تواند در مورد فرهنگ مادی گذشته اطلاعاتی را درک کند.باستان شناسی ادراکی اغلب مطالعه می کند نقشی که عقاید و روشهای سازمانی متفاوت در مردم باستان بوده است.راهی که این ایده ها و اندیشه های معنوی را آشکار میکند باقی مانده های انسانهایی است که آنجا را ترک کرده اند که میتوان مورد بررسی و اغلب با رسم استنتاج و با استفاده از رویکردهای توسعه یافته در زمینه هایی مانند نشانه شناسی،روانشناسی،و علوم گسترده تر مورد بحث قرار داد.اصطلاح باستان شناسی ادراکی یا شناختی در طول اوایل 1980معرفی شد،که به مطالعه جوامع گذشته یعنی فرایندهای فکری و رفتار نمادین انسان می پردازد.دست ساخته ها ،استخوانها،چاله،دیوار،ساختمانها و...به عنوان سوابق باستان شناسی هستند که در اثر فعالیتهای گذشتگان باقی مانده است وهیچ اطلاعات مستقیمی در مورد سیستم ها ی باور یا فرایند های فکری که در ذهن گذشتگان بوده،نمیدهد.باستان شناسی ادراکی معتقد است که برای تفسیر مناسب از فرهنگ مادی گذشته،فرایندهای رفتاری،و الگوهای بلندمدت از فرهنگ تغییرآشکار باستان شناسی،از قبیل منشا کشاورزی و توسعه جامعه دولت،بایدسیستم های اعتقاد و فرایندهای اندیشه بازسازی شود.شیوه ها و مطالعاتی هستند که تعریف ضعیف از باستان شناسی ادراکی و شناختی را پوشش می دهند(رنفرو:1993).اینها را می توان به سه دسته گسترده تقسیم کرد:1.باستان شناسی پس روندگرا 2.باستان شناسی روندگرا 3.باستان شناسی تکاملی.درحالی که این سه دسته با توجه به فرم و محتوا متفاوت هستند اما در برخی از ویژگی ها دارای اشتراک هستند:اول این است که درک درست از رفتار و جامعه چه در گذشته دور و یا درحال حاضر،نیاز به مرجع صریح و روشن به شناخت انسان دارد.دوم،مطالعه شناخت گذشته یا حال با مطالعه جامعه نمیتوانند از هم جدا شوند،افراد به طور عمیقی با یکدیگر در کالبدهای مشترک اندیشه بافته شده اند(رنفرو وهادر و همکاران:1993).سوم،فرهنگ مادی نتنها به عنوان بیان شناخت انسان،بلکه به عنوان وسیله ای برای رسیدن به آن بکار می رود.مطالعات پس روندگرا که در اواخر 1907 آغاز شد،نه تنها تاکید بر جنبه های نمادین رفتار انسان گذشته دارد بلکه یک دستور کار پست مدرنیسم است(هادر:1982،1986).

انتشار یافته برای اولین بار در این وبگاه
"ذکر منبع حرفه یی گری شما را نشان میدهد"