نوشته : دکتر باربارا هلوینگ (باستان شناس با گرایش دوران آغاز نگارش و آغاز ایلامی ، رئیس بخش ایران در موسسه باستان شناسی آلمانی اوروسیا و ایران در آلمان و کاوشگر میهمان و مسئول ایجاد بانک سفال(
برگردان : دکتر صادق
ملک شهمیرزادی (انسان شناس با گرایش پیش از تاریخ ، بازنشسته هیت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه تهران ، سرپرست و مجری «طرح بازنگری سیلک»

فلات مرکزی ایران دارای هویت جغرافیایی کاملا مشخصی است و محدوده آن توسط بلندی هایی که آن را احاطه کرده اند مشخص گردیده است که عبارتند از رشته کوه های البرز با قله دماوند در شمال و رشته کوههای زاگرس در جنوب باختری و جنوب. هر دو این رشته کوهها مانند سدی طبیعی سپری دفاعی را در جنوب باختری در برابر نفوذ فرهنگ های سرزمین های پست ، دشت رسوبی میان رودان (بین النهرین) و در بخش ساحلی شمالی در برابر استپ های ترکمنستان ایجاد کرده اند. گسترش فرهنگی در فلات مرکزی ایران بازتابی است از محدودیت های جغرافیایی که به وسیله بلندی ها اعمال شده است. از دوره نوسنگی ، یعنی از زمانی که انسان نخستین استقرارهای همیشگی خود را پدید آورد ، اجتماعاتی در بلندی های ایران پا گرفت که در یک منطقه بسیار گسترده از مجموعه ای از سبک مشخصی برای تزیین ظروف سفالی ، که بی گمان بازتابی از نمادهای مشترک بین آنها بود ، استفاده می کردند ، مانند سبک پیرایه های ظروف سفالی که می توان آنها را بر روی ظروف سفالی دوره فلات عتیق ، دوره کهن تر چشمه علی و یا در دوره نوتر سیلک3 دید.
با این وصف ، نقشی را که بلندی ها دارا هستند بیش از اینها است. کوهستان ها با تعیین مسیر حرکت انسان ها و چگونگی ارتباطات فرهنگی از طریق راه های ارتباطی و همچنین هدایت حرکت در دره هایی که رودخانه ها مسیر خود را از میان آنها گشوده اند دارای نقشی اساسی هستند و از همه مهم تر اینکه کوهستانها منابع اصلی ثروت های طبیعی ایران را تشکیل می دهند. در بلندی ها کانی های بسیار فراوان مس ، نقره و سرب وجود دارند و علاوه بر این در آنها می توان سنگ های آذرین و دگرگونی و همچنین سنگ های نیمه قیمتی به دست آورد.
فن آوری بهره برداری از این موادخام از زمان های بسیار کهن گسترش یافته است. انسان از هزاره پنجم پیش از میلاد استخراج فلز را از کانی برای قالب گیری تجربه کرده است. از هزاره چهارم به این سو جداسازی فلز مس از کانی آن امری عادی شده است و کمی پس از آن در حدود میانه هزاره چهارم استحصال نقره از کانی سرب / نقره به وسیله استفاده از بوته های غال گذاری در چندین محل باستانی در فلات ایران ، مانند اریسمان و سیلک ، صورت گرفته است. تولید ظروف سنگی کلریت ، صنعتی نو که از پایان هزاره چهارم پیش از میلاد در جنوب خاوری ایران رایج بوده است ، به زودی به صورت صنعتی درآمد که به میان رودان و مناطق ساحلی خلیج فارس ، یعنی مناطقی که در آنها این نوع ماده خام یافت نمی شده است و تنها از طریق مبادله ، معاوضه و یا بازرگانی می توانست به آن مناطق برسد ، صادر میشد.
تقاضا برای این نوع مواد بوده است که ، چه به صورت موادخام و اولیه و چه به صورت تولیدات آنها ، نخستین جرقه های بازرگانی از حدود هزاره چهارم پیش از زایش مسیح با مناطق دوردست پدید آمد. همین امر سبب برقراری پیوند نزدیک تر بین مناطق بلند ایران و جهان پیرامون ، اقوام ساکن استپ های آسیای مرکزی ، بلندی های افغانستان که سنگ لاجورد از کوه های بدخشان آن استخراج میشد و تمدن در حال طلوع مناطق پست میان رودان گردید. «پیر آمیه» ، باستان شناس فرانسوی ، این دوره را که در طی آن پیوند با مناطق دوردست برقرار شده بود «عصر مبادلات» نام گذاری کرده است.
پیشینه راه زمینی دوران تاریخی ، نامدار به «راه ابریشم» و «راه شاهی» بی گمان برمی گردد به پایان هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح با پدید آمدن شبکه ارتباطات تجاری در «عصر مبادلات» با مناطق دوردست. این راه ها وسیله ای بودند تا پیوند بین کانون های تازه پاگرفته شهری در ایران را با میان رودان برای رساندن مواد خامی که از مناطق دوردست تهیه میشدند فراهم آورند. «عصر مبادلات» سبب افزایش چشم گیر جوامع پیچیده ایرانی گردید. روستاها به صورت شهرهای بزرگ درآمدند ، فناوری های نوین گسترش یافتند و در نتیجه مهار و اداره امور بازرگانی ساختار اداری نویی را می طلبید. برآیند این دگرگونی به اندازه ای بزرگ بود که «گوردون چایلد» ، تاریخ دان نامی ، آن را «انقلاب شهری» توصیف کرده است. این روند که سرانجام در آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح به اوج شکوفایی خود رسیده بود و منطقه بزرگی از بخش های جنوبی ایران را زیر سیطره خود درآورد آغاز دوره «آغاز ایلامی» است. در آغاز اصطلاح «آغاز ایلامی» برای اطلاق به ساختاری نوشتاری که زبانی را با آن می نوشتند ، که پس از آن زبان ایلامی نامیده شد ، استفاده میشد. پس از آن از این اصطلاح برای توصیف یک هویت فرهنگی استفاده شد که امروزه نیز از این اصطلاح بیشتر برای همین امر استفاده میشود.
برای هر نوع بازنگری در کاربرد اصطلاح «آغاز ایلامی» ، می بایست از تعریف آن شروع کرد. استفاده از اصطلاح «آغاز ایلامی» ، که نخست از آن برای نامیدن نوعی نوشتار آغاز شده بود و سپس برای نامیدن یک هویت فرهنگی بکار رفت ، دارای معانی پرشماری است که در نتیجه احتمال خطا در کاربرد آن منتفی نیست. پژوهشگران از این اصطلاح  به صور مختلف استفاده کرده و می کنند. گاهی از آن برای نامیدن فرهنگ ، گاهی برای نامیدن تمدن و گاهی نیز با احتیاط از این اصطلاح برای نام بردن از یک پدیده ویژه استفاده می کنند. اصطلاح «آغاز ایلامی» به چم یک فرهنگ همگون باستان شناسی در قلمرو فرهنگ دارای لایه های مبهم و متفاوتی است. چنانچه با دقت به مسئله نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که همه تعاریفی که هم اکنون از اصطلاح «آغاز ایلامی» می شود برپایه نوعی ساختار تشکیلات اداری شکل گرفته اند و برپایه مدارکی از نوع ویژه ای از مهرها و کاربری مهر و همچنین الواح نوشتاری شمارشی که گاهی نیز با نشانه هایی همراه هستند قرار دارند. وجه غالب در پژوهش درباره «آغاز ایلامی» بر قلمرو تشکیلات اداری آن متمرکز شده است و در نتیجه تلاش در یکی دانستن آغاز ایلامی به مفهوم سازمانی و به مفهوم فرهنگی سبب شده است که مسیر پژوهش ها منحرف گردد. به هیچ روی روشن نیست که آغاز ایلامی یعنی فناوری اداری استاندارد شده ای که در بخش گسترده ای از مناطق بلند ایران جریان داشته است ، نوعی زبان است و یا از آن باید برای اطلاق به یک هویت فرهنگی و یا حتی یک واحد سیاسی استفاده کرد.
از دیگر ویژگی های آغاز ایلامی ، افزون بر دارا بودن تشکیلات اداری ، بناها هستند هرچند که برخی از آنها کاربرد اداری دارند ، که با خشت های مستطیل شکل ساخته شده اند و ظروف سفالی ویژه مانند سینی های نامی به «سینی های بانشی» ، سبوهای چند رنگ با دسته دماغی و کاسه هایی با لبه واریخته. این ویژگی ها ، یعنی مجموعه های ساختمانی و ظروف سفالی ویژه ، می توانند به عنوان شوندهایی بر ردیابی پیوند با غرب یا میان رودان مورد استفاده قرار گیرند. تقریبا همه این معیارها بازتابی از اثرگذاری غرب ، یعنی تاثیر میان رودان هستند و همین مسئله در پیش داوری ها در پژوهش ها بسیار موثر بوده اند.
چنین روندی در پیشینه پژوهش های باستان شناسی در ایران قابل دیدن است :
شوش ، کانون شوشان ، یعنی محلی که از قرار معلوم نزدیک ترین جای باستانی ایران به میان رودان است نخستین جایی در گستره جغرافیایی ایران بود که در آن پژوهش های منظم باستان شناسی انجام شد و نخستین نمونه های لوح های نوشتاری به خط ایلامی به دست آمد. از این رو بود که گسترش و دگرگونی های فرهنگی در شوش با دید بر میان رودان بیان میشد و بر شوش تاکید بسیاری میشد. در نتیجه گمان غالب بر این بود که شوش کانون ایالت آغاز ایلامی بود که تحت تاثیر میان رودان گسترش یافت. از شوش بود که پدیده آغاز ایلامی گسترش پیدا کرد و در بخش گسترده ای از ایران ، که بلندی هایی را هم دربرمی گرفت ، توزیع گردید. هنگامی که دامنه گسترش این پدیده به بخش های فلات مرکزی رسید سبب شد تا الواح با نوشتاری از نوع آغاز ایلامی در حفریات سیلک و پس از آن در «تل قضیر» در رامهرمز هم پیدا شوند. در حدود دهه 1970 میلادی ، هزاره دوم پیش از میلاد ایالت ایلام ، یعنی انشان ، در تل ملیان فارس شناسایی شد و در نتیجه بحث پذیرفتنی اینکه فارس نه تنها کانون ایلام بلکه کانون بخش کهن تر فرهنگ آغاز ایلامی بود مطرح گردید.
از آنجا که الگوهای ایالت آغاز ایلامی با نمونه های ایالات ایلامی متاخر قیاس میشد ، این بحث قوت گرفته که آغاز ایلامی دارای دو کانون بود که یکی شوش در بخش جنوبی و در بخش پست تر خوزستان و دیگری در بخش بلندتر در ملیان که به صورت مکمل یکدیگر عمل می کردند. در عین حال بحث دوگانگی عوامل قومی که با نحوه زندگی در بخش های بلند و پست تر مرتبط بود را نیز پیش آورد و سرانجام با به دست آمدن چند لوحه نگارشی با نشانه های نگارشی آغاز ایلامی در کاوش های تپه یحیی در کرمان و شهر سوخته در سیستان نشان دهنده نفوذ آغاز ایلامی تا آن مناطق دوردست بود. پشنهاد نظریه «قلمرو تاثیر متقابل» سبب شد تا تغییر جهت پیوندهای جوامع ساکن در تپه یحیی و شهر سوخته در درازای زمان مورد بررسی قرار گیرد و نشان داده شود که دورافتاده ترین بخش در خاوری ترین مرز جمدت نصر – آغاز ایلامی – در پایان هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح ، تچه یحیی بود.
تاکنون کانون اصلی پدیده آغاز ایلامی در باختر ، و به طور روشن تر در جنوب باختری ایران ، در نظر گرفته میشد. شوند اصلی این امر این بود که تنها سندی که دگرگونی کامل نگارش آغاز ایلامی را ارائه نماید از شوش به دست آمده است. از آنجا ، یعنی شوش ، بود که احتمالا فرهنگ آغاز ایلامی به سمت بلندی های  جنوب و کانون ایران انتشار پیدا کند. چنین تصور میشد که این جریان نفوذ پذیری مشابه همان راهکاری بود که با بحث های جدلی «توسعه اروک» همراه است. در نتیجه انتشار سیستم تشکیلات اداری نیز با ایالت قدرتمند آغاز ایلامی ، شوشان ، پیوند داده شد و از آنجا بود که بر مناطق دوردست واقع در بلندی ها اعمال کنترل پدید آمد. این تصور تا به آن حد شدت گرفت که منجر به ارائه نظریه استعمار بلندی ها توسط ساکنان دشت های رسوبی گردید. برپایه چنین تصوری پدیده آغاز ایلامی ارائه روندی شهرنشینی بود که برپایه نظریه گسترش اروک تعبیر میشد که شوندهای آن نیز روابط بازرگانی ، مهاجرت و یا استعمار ذکر می شد.

 

گواه ها و سندهای باستان شناسی

به تازگی درباره اینکه آیا استقرارهای آغاز ایلامی دفعتا در محوطه های دست نخورده پا گرفته اند و یا در جایگاه هایی با لایه های پرشمار استقراری از گذشته اسکان یافته اند بحث میشود و این گونه بحث ها سبب شده اند تا واقعیت درباره پدید آمدن «آغاز ایلامی» تا حدودی با ابهاماتی همراه باشد. از جمله جایگاه های باستانی که در آنها پیش از حضور پدیده آغاز ایلامی لایه های استقراری گذشته مشخص شده اند می توان از شوش واقع در دشت خوزستان ، تل قضیر در رامهرمز ، تپه سیلک در بخش مرتفع و تپه یحیی نام برد ، در حالی که در ملیان در فارس آثار و بقایای استقرار آغاز ایلامی دفعتا و بر روی خاک دست نخورده مشخص گردید. از بیشتر جایگاه های باستانی دارای لایه های پرشمارِ استقراری از گذشته که گواه هایی را هم از دوره آغاز ایلامی ارائه می دهند ، مانند گودین تپه ، تپه حصار ، تل ابلیس ، شهر سوخته و محل جدید ازبکی ، تنها نمونه هایی دست چین از مدارک متعلق به دوره «آغاز ایلامی» مانند لوحه های نگارشی و اثر مهر به دست آمده اند.
به نظر میرسد که دوره آغاز نگارش در شوش ، که شوش 2 نیز نامیده میشود ، در پیوند تنگاتنگ با فرهنگ دوره اروک میان رودان گسترش یافته است. در دو بخش کاوش شده در محوطه شوش آثار و بقایای مرتبط با این مسئله مشخص شدند که عبارت بودند از لایه های 22 تا 17 در دژ 1 و لایه های 1 تا 6 دردژ2. در دژ1 در لایه های 16 تا 14 ، بر روی بقایای استقراری که به طورگسترده ای فرسایش پیدا کرده بود ، پس از یک وقفه کوتاه مدت آثار دوره کهن تر ایلامی (شوش3) مشخص گردید. آثار و بقایای دوره آغاز ایلامی متاخر نیز از لایه های 18 تا 12 در منطقه شهر شاهی1 به دست آمدند. در این بخش آثار لایه 18 بلافاصله بر روی خاک دست نخورده قرار داشتند که این امر نشانگر آن است که گسترش مکانی پدیده آغاز ایلامی در شوش در دوره متاخر آن رخ داده است. به شوند محدودیت مقیاس کاوش مطالعه جزییات مهرازی (معماری) ممکن نیست. آثار و مواد فرهنگی نشان دهنده تحولی چشمگیر از دوره آغاز نگارش به بعد هستند. افزون بر وقفه ای که در استمرار استقرار وجود دارد ظروف سفالی مانند سینی های خشن و کاسه های با لبه واریخته و همچنین کاسه های با لبه نیشگونی ، پیاله های خشن ، که می توان آنها را با پیاله های پایه توپر دوره سلسله های یکم مرتبط دانست ؛ و سبوهای دارای پوشش گلی غلیظ قرمز با نقوش تزیینی سفیدرنگ از دیگر انواع سفال های مشخصه این دوره هستند. در قلمرو تشکیلات اداری نوآوری های بیشتری پدید آمد و لوحه هایی با نشانه های نگارشی از نوعA آغاز ایلامی و مهرهایی با نگاره حیوانات به صورت انسانی به دست آمدند. از جمله آثار مشخص و ویژه ای که از این دوره در دست است مهرهای سنگ صابونی لعابدار هستند.

جای باستانی دیگری که داده هایی درباره ی آن منتشر نشده است و آثار به دست آمده از لایه های فرهنگی آن از هزاره چهارم تا هزاره سوم پیش از زایش مسیح را پوشش می دهند تل قضیر در رامهرمز است. آثار به دست آمده از یک ترانشه پله ای که در تپه اصلی کاوش شده بود آثاری را از دوره پیش از تاریخ تا دوره اروک جدید ارائه داده اند. آثار به دست آمده از لایه های 16 تا 35 تقریبا قابل سنجش با آثاری هستند که از لایه های 22 تا 19 دژ(آکروپل)1 شوش به دست آمده اند. از لایه های 36 تا 37 ظروف سفالی با لوله های خمیده رو به پایین ، سبوهای دسته دماغی و ظروف سفالی با پوشش گلی قرمز و نگاره های پیرایه ای سفیدرنگ و ظروف با لوله ناودانی به دست آمدند که همانند نمونه های به دست آمده از لایه 17 دژ1 شوش هستند. در لایه 38 آثار به صورت مخلوط به دست آمدند. آثار استقراری دوره آغاز ایلامی بقایای بنای بزرگی است که بخشی از آن در بخش شمالی تپه مشخص گردیده. این بنا بر روی  بقایای مهرازی (معماری) هموار شده در دوره پیش از آن احداث شده بود. بخشی از آثار بدست آمده از این بنا قابل سنجش با آثار به دست آمده از لایه های 36 تا 37 ترانشه پله ای هستند. بیشتر آثار به دست آمده از این بخش ظروف سفالی دارای لوله ناودانی و کاسه های با بدنه زاویه دار که گفته میشود قابل سنجش با آثار بدست آمده از پایان دوره لپویی – بانش فارس هستند. افزون بر آثاری که نام برده شد یک لوحه نگارشی شکسته و دو مهر به سبک جمدت نصر نیز به دست آمده است.


شوربختانه بین بقایای مهرازی وصف شده و لایه های ترانشه پله ای نمی توان پیوند لایه نگاری برقرار کرد و داده های منتشر شده پروانه (اجازه) بحث بیشتر را نمی دهد. ولی به هر حال به نظر میرسد همانگونه که از سنجش دقیق بین آثار به دست آمده از دوره چهار سیلک1 با آثار به دست آمده از لایه 17 دژ شوش استنباط می شود ، می توان چنین نتیجه گرفت که استقرار در تل قضیر متعلق به دوره انتقالی بین آغاز نگارش و آغاز ایلامی است.

 در نقطه برابر این توالی پیوسته و طولانی فرهنگی ، سکونت در کانون اصلی دوره آغاز ایلامی در فارس ، یعنی در تل ملیان ، نخست به صورت ساکن و در دوره بانش میانی صورت گرفت. زمان این استقرار مصادف بود با هنگامی که جمعیت منطقه در دوره لپویی و گامه های کهن تر (مراحل قدیم تر) دوره بانش افزایش پیدا کرده بود و شوندهای افزایش جمعیت یا مهاجرت بود و یا افزایش نرخ جمعیت داخلی. ملیان از پنج تپه مجزا از هم تشکیل شده است که منطقه ای به گستره (مساحت) 45 هکتار را دربرمی گیرد. همه این منطقه گسترده زیر پوشش ساختمانی نیستند و فضاهای بایسته (لازم) برای شبانی و فعالیتهای کشاورزی را نیز دربر می گیرد. در کاوش اصلی که در منطقه(ABC) انجام شد چهار لایه استقراری پشت سرهم (از لایه دو تا پنج) مشخص شدند که بقایای مهرازی مشخص شده در آنها متعلق به تشکیلات اداری بودند که هر کدام از آنها چندین بار بازسازی شده بودند. در هر بار بازسازی بناهای پیشین کاملا هموار (تسطیح) و در محل آن ساختمان نویی بزرگتر و بهتر از دوره پیش ساخته می شد. از میان بقایای آثار ساختمانی لایه 3 لوحه های نگارشی و اثر مهرهای دوره آغاز ایلامی به دست آمدند که کاملا همانند نمونه های به دست آمده از شوش بودند. مهرها به دو گروه اصلی بخش می شوند که عبارتند از مهرهای با نگاره های هندسی ، یعنی مهرهای سنگ صابونی لعابدار ، و مهرهای با نگاره های حیوانی. واپسین ساختمان این دوره ، یعنی ساختمان دوره 2 ، هاتا (حتی) از ساختمان دوره پیشین بزرگ تر و زمانی رهاشده (متروک) گردید که همه آثار درون آن باقی گذاشته شده بود. از این لایه نیز لوحه های نگارشی آغاز ایلامی و شماری خمره های ذخیره آذوقه به دست آمده است. در تپه (TUV) بخشی از یک کارگاه که به عنوان یک بنگاه بازرگانی (تجاری) بود در منطقه موردکاوش ، ولی در مقیاس کوچکتر شناسایی گردید که در آنجا مهره ، ابزار سنگ چخماقی و فلزی تولید می شد.

از ویژگی های سفال دوره بانش میانی کانی شاموت و پوشش گلی غلیظ است که معمولا تا درجه قرمز شدن سفال پخته شده اند. در میان فرم های مشخص می توان از نوعی سینی که به «سینی های بانشی» نامدارند، نام برد. از دیگر گونه های ظروف سفالی مشخص کاسه هایی با لبه واریخته با بدنه بلند ، سبوهای با دسته دماغی و سبوهای دارای پوشش گلی غلیظ به رنگ سفید یا بژ هستند که با نوارهای افقی قهوه ای رنگ تزیین شده اند. این سبوهای منقوش ،گونه ویژه تولیدات بومی هستند.

در تپه یحیی در کرمان ، که نشان دهنده چندین دوره استقراری است ، بقایای آثار دوره آغاز ایلامی در دوره چهار C  مشخص شده است. بقایای لایه های استقراری پیشین ، یعنی بقایای ساختمانی لایه های پنج A و B ، پیش از احداث ساختمان بزرگ در دوره چهار C1 بر روی بخش شیب جنوبی تپه کاملا هموار شده بود ، از این روی آگاهی از چگونگی گسترش فرهنگی در زیر ساختمان گفته شده در دست نیست. ولی آنچه قابل گفتن است این است که از لایه پنج A تپه یحیی شماری تکه های سفال با نقش جناغی ، که از  ویژگی های آرایش سفال در پایان دوره سیلک3 است ، نمونه هایی به دست آمده است. در زیر لایه نشان دهنده گامه چهار C2 بخش هایی از بقایای مهرازی که به این ساختمان افزوده شده و همچنین مقداری بقایایی که در این مکان تخلیه شده بود مشخص شدند. پس از یک وقفه ، دوباره در دوره هزاره سوم پیش از زایش مسیح استقرار گسترش پیداکرد و این دوره به صورت بومی که شناسه (معرف) دوره شهرنشینی بود با کارگاه های تولیدی تخصصی ظروف  کلریتی ، (صنعتی که تپه یحیی نامداربودن خود را وامدار (مدیون) تولید این گونه ظروف است) ، پدیدار گشت. ساخت ساختمان بزرگ تشکیلات اداری بر فراز تپه یحیی نتیجه ساخت و ساز بیگانگان بر روی آثار باقی مانده از پیش تعبیر شده است. ولی با انتشار داده هایی درباره جزییات مواد فرهنگی به دست آمده از دوره های چهار B و C  سبب به وجود آمدن تغییراتی در تفاسیر گذشته شده است. به عنوان مثال به نظر میرسد نفوذ باختر در دوره چهارC1  همچنان به شدت ادامه یافته است که شوند آن باشندگی (حضور) سفال های نوع جمدت نصر مانند سبوهای با دسته دماغی چندرنگ که با الواح نگارشی آغاز ایلامی ، که اسناد مبادلات کشاورزی بومی هستند ، و شمار محدودی اثر مهر با نگاره هایی به شیوه حیوانی شناخته شده از دوره آغاز ایلامی یا نگاره های هندسی مهرهای سنگ صابونی لعابدار همراه بودند. در عین حال همانطور که پات (Potts) با جزییات بیشتر نقل کرده است مجموعه مهمی از آثار که گواه هایی را در پیوند با حضور فرهنگ بانش ارائه می دهند همراه با چند درسدی از مواد فرهنگی مرتبط با سیستان و بلوچستان نیز در میان آثار باقیمانده وجود دارند.

از تل ابلیس که در حدود 150 کیلومتری شمای خاوری تپه یحیی واقع شده است تنها مقدار کمی اسناد باستان شناسی متعلق به پایان هزاره چهارم تا آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح و بدون هیچ گواهی از تشکیلات اداری آغاز ایلامی در دست است. ولی به هر حال آثار لایه های مرتبط با موضوع ، یعنی لایه های چهار تا شش ، همه دوره را پوشش نمی دهند. «کالدول» باور دارد که این وقفه در توالی فرهنگ به وسیله نوع ویژه ای از سفال های دو رنگ که در بررسی به دست آمده اند و به نام سفال «علی آباد» خوانده شده و تا لایه چهار ادامه داشته و همانندی بسیار کمی با سفال های مشخصه تل ابلیس پنج دارند ، جایگزین شده است. این نوع سفال ها ، یعنی سفال نوع «علی آباد» ، با سفال های به دست آمده از دوره چهار C تپه یحیی قابل سنجش هستند و می توانند جایگاه خالی آنچه در دوره پنج تپه یحیی مشاهده نشده است را پر کنند. سفال های به دست آمده از تل ابلیس عبارتند از سفال هایی با نگاره های پیرایه ای نوارها ، سینی های خشن ، ساغرهای با لوله ناودانی که همه آنها با مجموعه بانش در فارس و دوره چهار1 سیلک قابل سنجش می باشند.

شهر سوخته واقع در حوزه هیلمند خاوری ترین جای نامدار دوره آغاز ایلامی است که منحصرا نشان دهنده تشکیلات اداری دوره را ارائه می دهد و این در حالی است که مواد فرهنگی در پیوند با گامه های ساختمانی کهنتر پیوندهای فرهنگی را با ترکمنستان و واحه های ژئوکسیور نشان می دهند. شهر سوخته کهن ترین جای باستانی است از مجموعه ای از استقرارها که در حدود آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح در منطقه ای بسیار مناسب مانند حوزه رودخانه ها و یا واحه ها ایجاد شده ، گسترش پیداکرده اند و در طی هزاره سوم با کانون های مهم صنعتکاران و گورستان های گسترده به صورت شهر درآمدند. از آن جمله اند شهداد در حوزه جازموریان و در منطقه هلیل رود. لایه چهار B  استقراری در تپه یحیی را می توان از جمله کانون های اصلی صنعتکاران پایان هزاره سوم محسوب نمود.
نتیجه سخن اینکه در بررسی جایگاه های نشان دهنده دوره آغاز ایلامی که از جنوب زاگرس آغاز و از باختر به خاور ادامه داده شد معلوم شده است که حضور مجموعه ای فرهنگی که در بخش های بلندتر فارس در پایان هزاره چهارم پیش از زایش مسیح شکل گرفت به نام گامه «بانش» نامیده شده است. در گامه بانش میانی روند شکل گیری فرهنگی (مدارک موجود برای بحث درباره جریان تمرکزگرایی در هزاره چهارم پیش از زایش مسیح در فارس بسیار ضعیف هستند. زیرا نظریه انتقال از دوره لپویی به بانش کهن تنها برپایه بررسی های محدود پیشنهاد شده است. چون همانطور که «و.سامنر» اشاره کرده است عامل زندگی متحرک شبانی ممکن است در این الگو موثر بوده باشد. با گسترش روش های بازنگری و مدل های آماری ، که بهتر می توان داده های موجود را در هم ادغام کرد ، خواهیم توانست بخش های گوناگون جمعیتی فارس را بهتر درک نموده و تاثیر آنها را در شکل گیری پدیده آغاز ایلامی بهتر دریابیم.) با ایجاد یک کانون شهرنشینی در ملیان به اوج خود رسید و به نظر می رسد در این گامه فرآورده های صنعتی و بازرگانی شکل رسمی تری پیدا کرد و نظم بهتری به خود گرفت. همانند همین الگو را ، یعنی ایجاد تشکیلات اداری ، می توان در تل قضیر و تپه یحیی مورد پژوهش قرار دارد. به نظر میرسد که همه این کانون ها پیوند منظمی را با جامعه های مستقر در مناطق دوردست باختر ، مانند شوشان و شاید میان رودان برقرار کرده بودند. ورای برقراری پیوندهای بازرگانی ، نباید کنترل های سیاسی و یا فرهنگی را در این امر دخالت داد.

اکنون توجه را از منطقه زاگرس به منطقه ای واقع در شمال ، یعنی فلات مرکزی ورای زاگرس معطوف و گودین تپه واقع در دره کنگاور و در سر راه به فلات مرکزی را که به عنوان کانونی اصلی برای دادوستد با عنوان «بازرگانان شوشی» معرفی شده است مورد بررسی خواهیم داد. هرچند این نامگذاری پس از آن زمان به طور گسترده ای مورداستفاده قرار گرفت ولی به شوند کمی داده های منتشر شده امکان نتیجه گیری درست وباشوند (مستدل) وجود ندارد.
در بخش مرکزی بالای تپه گودین در دوره گودین5 بقایای ساختمانی یا سفال های همانند سفال های دوره اروک و چند لوله نگارشی با اثر مهر به دست آمدند. آثار این مجموعه با آثار به دست آمده از گودین 6 ، که در بیرون از مجموعه ساختمانی گودین5 به دست آمده اند ، کاملا متفاوت هستند. باور همگانی (اعتقاد کلی) بر این است که آثار به دست آمده از گودین 6 نشان دهنده فرهنگی بومی و سایر آثار غیربومی می باشند. به عبارت دیگر مواد فرهنگی گودین5 ، به شوند همزمانی ، دارای نشانه هایی از نفوذ اروک دارند و یا اینکه آثار استقراری در گودین5 ریشه در پیوندهای پیشین با اروک را نشان می دهند.

بین آثار گودین6 و آثار پایان سیلک3 شباهت های بسیار نزدیکی دیده میشود. سفال های منقوش کاملا همانند ، از ویژگی های مشخصه گودین6 و پایان سیلک3 هستند که شباهت بسیار نزدیکی با اریسمان1 در منطقهB دارند. از آن جمله اند ساغرهایی با بدنه سینوسی که زیر لبه آنها با کناره های جناغی فشرده آراسته شده است. برپایه این سنجش و همچنین نتیجه آزمایش کربن14 موجود از اریسمان1 منطقهB تاریخی برابر با کمی پس از 3500 پیش از زایش مسیح برای گودین6 تاریخی موجه محسوب میشود. به نظر میرسد گودین5 کمی جدیدتر است و به شوند نتیجه یک آزمایش کربن14 که از مجموعه ساختمانی در دست است تاریخ آن می تواند بین 3490 تا 3050 پیش از زایش مسیح و یا حد میانه3260 پیش از زایش مسیح تخمین زده شود.

این تاریخ با پژوهش دقیقی که بر روی سفال ها صورت گرفته است مطمئن تر به نظر می رسد. مجموعه در پیوند با اروک که گودین5 نامیده می شود شامل انواع گوناگون کاسه های با لبه واریخته و سبوهای با سته دماغی منقوش با نقش کنده و مجموعه ای از 43 لوح نگارشی با اثر مهر و دو عدد مهر می باشد. به تازگی عنوان شده است که دوره گودین5 می تواند به چند گامه بخش شود. چنین نظریه ای با پژوهش آثار در پیوند با دوره اروک کاملا درست می آید. انواع کاسه های با لبه واریخته به دست آمده از گودین شامل هر دو گونه کاسه های خشن کم ژرفا و کاسه های ژرف با بدنه کشیده هستند. برپایه کاوش های جدید در اریسمان و سیلک می توان تفاوت های زمانی بارز بین این دو نوع کاسه ها را کاملا مشخص کرد. کاسه های نوع کم ژرف خشن به دست آمده از اریسمان1 منطقهB هم زمانند با آثار دوره سیلک3 در حالیکه کاسه های ژرف با بدنه کشیده به دست آمده از منطقه C اریسمان همانند مجموعه سیلک4 هستند. همین کار در مورد بازنگری جدید در ترانشه شماره 1 گیرشمن در تپه سیلک درست می نماید، یعنی کاسه های نوع کم ژرف همزمان با پایان سیلک3 هستند. همچنین سبوهای با دسته دماغی و سینی های با حاشیه کوتاه – هرچند کم – در منطقه C اریسمان همراه با مجموعه همانند پایان سیلک3 به دست آمده اند. با در نظر داشتن گواه ها و مدارک به دست آمده از اریسمان و سیلک می توان گفت که مجموعه گودین6 شامل شماری انواع آثار ویژه دوره اروک میانه است که به هر حال در داده های منتشر شده ذکری از آنها به عمل نیامده است. به این ترتیب به نظر میرسد که گودین5 ادامه منطقی اروک میانی است که تا گامه اروک جدید تداوم پیدا کرده است.

در تپه سیلک ، محلی واقع در فلات ایران که آثار دوره آغاز ایلامی در ان به دست آمده است ، بقایای دوره سیلک3 به وسیله لایه ای از خاکستر باقی مانده از یک آتش سوزی بزرگ پوشانده شده است. بناهای ساخته شده بر روی آن لایه ، سیلک4 ، دربردارنده شمار فراوانی اتاق های نامنظم است که محور اصلی آنها در همان سوی بناهای پیشین ، یعنی دوره سیلک3 ، قرار دارند. افزون بر لایه ستبر خاکستر که از دگرگونی چشمگیری پدید آمده در روش و صنعت سفالگری می توان به عنوان مدارکی برای توصیف سیلک4 استفاده کرد و آن دگرگونی ها را به یک چیستی (هویت) فرهنگی کاملا جدید که ریشه در تمدن های بومی ندارند و شاید بیشتر با جنوب باختری ایران پیوند دارند نسبت داد. لوله های خمیده ، کاسه های با لبه واریخته ، سبوهای دارای دسته دماغی و چند قلم ظروف سفالی دیگر از ویژگی های فرهنگی اروک میان رودانی هستند. در سیلک4 آثاری از تشکیلات اداری نیز مانند مهرها و الواح نگارشی آغاز ایلامی به دست امده است. از آنجا که لایه پسین (بعدی) ، یعنی لایه ی دوم سیلک4 ، به شدت آشفته شده است نمی توان نقشه ای از نوع استقرار آن دوره تهیه کرد. ولی به هر حال چنین به نظر می رسد که اکثر بقایای لایه ی دوم سیلک4 را گورهایی تشکیل می دهند که هدایای مشخصی در آنها قرار داده شده بود.

در نتیجه پژوهش های نو انجام شده در سیلک باید در نظریه وجود یک فرهنگ کاملا  نو – آغاز ایلامی – که بدون داشتن ریشه ای بومی که پس از یک وقفه استقراری در سیلک پدید آمد ، بازنگری شود. بلکه باید عنوان شود که تغییر از سیلک3 به سیلک4 نتیجه یک تطور تدریجی بوده است. پیوند با فرهنگ دوره اروک میان رودان که برای توصیف دوره سیلک4 امری جدی تلقی می شود در پایان دوره سیلک3 آغاز شده بود. سبوهای کوچک با لوله مستقیم ، سبوهای دارای دسته دماغی و کاسه های با لبه واریخته از پایان دوره سیلک3 در سیلک حضور داشته اند که نشان دهنده تماس با مناطق پست تر از میانه هزاره چهارم پیش از زایش مسیح است. در بازنگری بخشی از گوشه شمال خاوری ترانشه1 گیرشمن در سیلک کاسه های با لبه واریخته کم ژرفا همراه با ساغرهای منقوش با نگاره جناغی مشخصه سیلک در کنار هم به دست آمدند. هاتا (حتی) مهم تر از همه اینکه حضور یک گامه انتقالی بین دو دوره سیلک3 با مشخصه سفال روشن منقوش و سیلک4 با مشخصه تولید انبوه سفال قرمزرنگ ، که مدت ها پیش توسط «پیر آمیه» عنوان شده بود ؛ و ترکیب برخی مجموعه های گورستانی لایه نخست سیلک4 و همچنین در نتیجه کاوش های تازه در اریسمان واقع در 60 کیلومتری سیلک تایید میشود. در اریسمان آثار دوره انتقال در گورهای متعلق به دوره سیلک3 به دست آمده اند     . وجود چنین دوره انتقالی به خودی خود شوند محکمی است بر رد نظریه غیر بومی بودن اصلیت فرهنگ آغاز ایلامی در سیلک.

حاصل سخن اینکه می توان چنین نتیجه گیری نمود که ریشه و گسترش پدیده آغاز ایلامی را می توان برپایه بقایای شناسایی شده کنونی ، (هرچند محدودیت گواه ها و مدارک همچنان به قوت خود باقیست) تا حدودی می توان فهمید. یکی از جنبه های مثبت این است که هم اکنون داده های بیشتری درباره ترتیب گاه نگاری مسئله در اختیار داریم. تشخیص اینکه در هنگام پیدایش فرهنگ اروک میان رودان و دشت شوشان تماس برقرار بوده است آسان است. در دوره اروک میانی حضور سفال های مشخصه این دوره و به ندرت مهرهای مشخصه این دوره در لایه های همزمان با سیلک3 در گودین تپه و در سیلک شوندهایی هستند بر وجود تماس این مناطق با فرهنگ دوره اروک میانی ، هرچند چگونگی این تماس ها به هیچ روی روشن نیست. ولی به نظر میرسد نمی توانست بیش از تماس های غیرمستقیم بازرگانی بوده باشد. این گامه در لایه 18 دژ 1 شوش ، گودین 5 و6 و در دوره متاخر سیلک3 در اریسمان1 منطقهB و در خود تپه سیلک مشخص شده است. در گامه دوم که به نظر می رسد همزمان با دوره نو اروک است ، نشانه های تشکیلات اداری مانند لقمه مهر و مهر کردن ، نقش مهم تری را داشتند که نشان می دهد تماس های غیرمستقیم پیشین به تماس های منظم و کنترل شده در این گامه تبدیل شده است. در میان مجموعه آثاری که می توان آنها را به این دوره نسبت داد می توان از آثار فرهنگی متعلق به لایه نخست سیلک4 نام برد. تحولات سفالگری بومی و غیره نشان می دهند که روند گذشته در گامه ای که بعدها «آغاز ایلامی» نامیده شد ، همانطور که پیر آمیه عنوان کرده بود ، تداوم پیدا کرد. آثار مشابه در لایه نخست سیلک4 ، در منطقه C اریسمان ، در لایه C تپه یحیی4 و کمی پیشتر در دوره علی آباد ابلیس نیز به دست آمده اند. چنین به نظر می رسد که در محل هایی مانند شوش ، همزمان با آشفتگی موجود بین لایه های 16 و 17 دژ1 ، در این دوره وقفه ای پدید آمده است و در سایر محل ها به شوند هموار کردن شدید لایه های پیشین برای ساخت ساختمان های تازه تشکیلات اداری دوره آغاز ایلامی ، مانند در تل قضیر و تپه یحیی ، آثار این مرحله شناسایی نشده است. به این ترتیب دگرگونی های پدید آمده دست آورد گسترش فرهنگی است که از میانه هزاره چهارم پیش از زایش مسیح آغاز شد و هر چند این تحول در یک منطقه در راستای هم صورت نگرفته بود ولی بر یک روال بوده است. گسترش کامل پدیده «آغاز ایلامی» در بهترین شکل آن در شهر شاهی1 شوش ، در تل قضیر ، در دوره های میانی و جدید بانش در ملیان و در لایه سوم تپه یحیی4 قابل پژوهش است. گواه ها و مدارک این روند در جایگاه های باستانی واقع در فلات – لایه دوم سیلک4 و منطقه C اریسمان1 –  منحصرا از درون گورها به دست آمده اند.

پس از اینکه روند گاه نگاری گسترش پدیده آغاز ایلامی را مورد بررسی قرار دادیم حال می توانیم درباره چگونگی (کیفیت) آنچه در ورای آن جریان ، وجود داشته است بحث را ادامه دهیم. تکوین و پیدایش کانون های شهرنشینی با ویژگی های ایرانی – آغاز ایلامی – که گستره ای گسترده با انواع زمین ریخت های مختلف را دربرمی گیرد و می توان یک جریان شهرنشینی درجه دوم محسوب نمود که آغاز آن تماس بین جوامع ساکن بلندی ها با پیدایش این پدیده در دوره اروک میانی در مناطق پست تر شوشان و میان رودان بوده است. پذیرش یک ساختار استاندارد شده تشکیلات اداری در منطقه ای پراکنده و گسترده می تواند برآیند این تماسها بوده باشد. ولی با این وجود ، توالی فرهنگی های بومی ، که در بالا به ان اشاره شد ، نشان می دهد که پدیده آغاز ایلامی فرهنگی واحد و همگون نبوده است و تکوین و پیدایش آن باید به عنوان امری موازی درنظر گرفته شود و نه یک جریان گسترش فرهنگی. (پیر آمیه شایستگی دارد تا به عنوان نخستین پژوهشگری که ردیاب تکوین محل پدیده آغاز ایلامی در فلات مرکزی ایران ، به ویژه در تپه سیلک ، انجام داده است شناسانده شود. پیر آمیه در یک تجزیه و تحلیل وقت گیر و سر فرصت همه داده های منتشرشده درباره سیلک را ، به دور از هرگونه تاثیرپذیری از الگوها و نظریات پیشنهادی پیشین ، و با دیدی نقادانه نتایج گاه نگاری و تاریخ فرهنگ در هزاره چهارم را وجه همت خود قرار داد و درباره پیوستگی فرهنگی تجدیدنظر نمود. به هر روی درستی نتیجه گیری او براساس مدارک موجود که او از آنها به عنوان مدارک قابل استناد استفاده کرده است ، هر چه باشد ، بسیار ضعیف هستند. نظریه پیشنهادی که برپایه لایه نگاری تپه جنوبی سیلک بنا شده است اکنون با شواهدی که از پژوهش های تازه در اریسمان و طرح بازنگری سیلک به دست آمده اند ، تایید می شوند( .

در اینجاست که به سبب الگوی « قلمرو تاثیر متقابل» ، که بسیار پیش از این توسط «لمبرگ کارلوفسکی» پیشنهاد شده و بهترین توصیف را ارئه می دهد ، پیوند آنها از طریق تماس غیرمستقیم (یعنی بازرگانی) صورت گرفته بود. در چهارچوب چنین نظریه ای است که «منطقه هسته ای با اختلاط نسبتا درخور توجه فرهنگی» به صورت «قلمرو تاثیر متقابل» توصیف شده است. به هر حال گمان بر این است که تاثیر متقابل بین این هسته ها بسیار محدود بوده است ، چون روابط بازرگانی معمولا بیشترین توجه خود را معطوف مناطقی با بازارهای تقاظای بسیار بالا – یعنی میان رودان- می کند.

در این گامه از جمع بندی است که بازنگری ضرورت پیدا می کند. با بررسی گسترش و دگرگونی پدیده آغاز ایلامی در چنین گستره جغرافیایی گوناگون دیده شد ،که هر منطقه به صورت یک کانون تحولات فرهنگی از مدتها پیش از هرگونه تماس با شوشان و یا میان رودان فعال بوده اند. دوره باکون در فارس ، توالی فرهنگی شوشان ، و در فلات مرکزی سنت چشمه علی و سیلک 2 تا سیلک3 ، نشان داده اند که هر کدام به صورت منطقه ای بوده اند که تحولات فرهنگی در آنها برای چند هزاره تداوم داشته است. هر کدام از این حوزه های فرهنگی حدود جغرافیایی ویژه ای داشتند که زمینه مراحل و چهارچوب تحولات ویژه ای را در آنها فراهم آورده بود. تنها در طی پایان هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح بود که تاثیر متقابل بین این هسته های مرکزی گوناگون تشدید شد و منجر به شکل گیری یک گستره گسترده تر فرهنگی و در پایان یک گستره بزرگ فرهنگ واحد گردید.

در چهارچوب بحث گاه نگاری و فرهنگی که در بالا به آنها اشاره شده است میتوان برای دوره بین پایان هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم پیش از زایش مسیح چندین قلمرو فرهنگی تاثیر متقابل گذار بر یکدیگر را توصیف کرد. یکی از آنها حاشیه فلات مرکزی ایران با دو محل اصلی تپه سیلک و تپه حصار است. چگونگی بحث درباره پیوند در این قلمرو باید دربردارنده جمعیت این دو کانون اصلی و همچنین روستاهای پیرامون آنها ، کوچ روها ، رمه داران ، بازرگانان و متخصصان آنها نیز بشود که در حال حاضر مقدور نیست. ولی به هر روی با اطمینان می توان گفت که وضعیت در این منطقه با آنچه در بلندی های زاگرس رخ داده کاملا متفاوت بوده است.

انتشار یافته برای اولین بار در این وبگاه

"ذکر منبع حرفه ای گری شما را نشان میدهد"