ادبیات اواخر سلجوقی و خوارزمشاهی

دودمان کاملا ترک سلجوقی که منطقه ی وسیعی را تحت فرمان خویش داشتند در گسترش و رواج زبان ادبی فارسی و فرهنگ ایرنی به طور کلی نقش بسیار برجسته ای ایفا کردند که عمدتا ار آن جهت بود که سیاست داخلی آنان در دست مشاوران ایرانی بود . دربار سلجوقی پر از علما و نویسندگان ایرانی بود . زبان رسمی زبان فارسی بود و مکاتبات اداری دربار با این زبان انجام می گرفت . 

این یک طرف قضیه است طرف دیگر آن این است که امواج افزایش ترکان در پاره ای از نواحی تاثیر سریعی بر زبان گذاشتند ، تا آنجا که اصطلاحات ترکی حتی در مراتب  زبان ادبی نیز نفوذ کردند . ( تاریخ ایران کمبریج ، از آمدن سسلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانی ، جلد پنجم ، گرد آورنده : جی آ . بویل ، صفحه ی  521) در اوخر و زوال حکومت سلجوقیان و خوارزمشاهیان ، از یک طرف سنن کهن ایرانی و قوانین اجتماعی ضعیف شد و از طرف دیگر ظلم و فساد فزونی گرفت . در نتیجه شرایط سیاسی – اجتماعی ، مدح ، هجو و هزل در شعر گسترش یافت حماسه های ملی جای خود را به حماسه های تاریخی داد و به دلیل فساد موجود وعظ و حکمت توسعه پیدا کرد اما مهمتر از همه اینکه در نتیجه نارضایتی مردم از شرایط ابژکتیو ( بیرونی و آفاقی ) به حالت سوبژاکتیو ( درونی و انفسی )  تبدیل شد ( شادی در غزلیات شمس تبریزی با تکیه بر عوامل عرفانی ، علی اکبر باقری خلیلی ، عصمت عامری ).

در دوران زوال حکوت سلجوقی ، از نظر اجتماعی شعرا دیگر آن ارج و مقامی را که در گذشته برخوردار بودند نداشتند ، آنان هر روز با ترس و بیم مواجه بودند ، زیرا امپراتوری پهناور سلجوقیان رفته رفته به دولت هایی با وسعت های مختلف تقسیم می شد و شاعران ناگزیر بودند برای یافتن نان روزانه و نیز بر اثر ریخت و پاش هایی که داشتند به تکاپوی یافتن سله و پاداش های مادی برخیزند و این مساله خود آنان را متکدی پرورش می داد  . مراثی و هجویات مصالح مناسبی برای ارزیابی اوضاع اجتماعی رایج می باشند این امر به تنهایی کافی بود تا سبب گردد که قصیده پایگاه و منزلتی را که در گدشته دارا بود را از دست بدهد . عوامل دیگر عبارت بودند از رشد قدر ت شهر ها ، اصناف ، و بازار ها و افزایش خصومت با زمینداران فئودال از سوی مستأجران و بهره دهندگان آنان . این تحول در افزایش مقبولیت غزل و رباعی از نیمه دوم سده ششم هجری / دوازدهم میلادی بیان یافت . و از این دو نوع شعر غزل رفته رفته مقامی شامختر پیدا کرد . زبان ساده و بی آلایش غزل و رباعی و دیگر قوالب مشابه در مقایسه با مبالغاتی که در قصیده می رفته برآمد طبیعی این دگرگونی بود .همچنین تصوف که خصوصا در میان اقشار غیر فئودال جامعه رواج یافته بود برای بیان مقاصد خود غزل و رباعی را برگزید .

قالب شعری دیگری نیز وجود دارد که در اواخر عهد سلجوقی با قدرتی تمام در عرصه ادبیات مطرح می گردد ، این شعر حماسه غنایی بود . داستان غنایی ، در واقع حتی گونه باستانی حماسه غنایی ، در ادبیات فارسی میانه نیز وجود داشت . بنابراین چیزی که اینهمه ویژگی عمیق ایرانی داشت کاملا بدیهی است که می بایست باری دیگر در فرهنگ اسلامی ظاهر گردد ، حقیقتی که ویس و رامین که در پهلوی ، احتمالا در پازند یا شرح پارسی ، دست کم بصورت داستان ، و در اوایل پارسی نوین ، به صورت حماسه وجود داشت آن را تایید می کند . ( تاریخ ایران کمبریج ، از آمدن سسلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانی ، جلد پنجم ، گرد آورنده : جی آ . بویل ، صفحه ی  522، 523)

نتایج حمله مغول

قرن هفتم و هشتم  وحشتناکترین دوران تاریخ ایران از حیث قتل و عام و کشتار ها و ویرانی ها ی پیاپی است . غالب شهرهای ماور النهر و خراسان هر یک دو یا چندبار ویران و قتل و عام شدند و عجیب اینکه هر جا پای مغولان بدان می رسید به مثابه عذاب الهی و نشانه هایی از قهر خداوند تلقی می شد .برای مشتی از از بازماندگان قتل و عام مغول که در ویرانه ها در فقر و وفاقه می سوختند هنر نمی توانست اهمیت واعتباری داشته باشد . نویسندگان و دانشمندان گریختند تا در مناطقی که تلخی شکست را کمتر چشیدند پناه جویند ، آن قسمت از میراث فرهنگی آنان که نتوانستند با خود نجات دهند محکوم به فنا گردید . تنها بایگانی های اسماعیلیان بود که پس از ویرانی دژالموت به دست مورخان افتاد ( تاریخ ایران کمبریج ، از آمدن سسلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانی ، جلد پنجم ، گرد آورنده : جی آ . بویل ، صفحه ی  525) بدترین و خطرناک ترین نتیجه وثمر اوضاعی که با حمله مغول پیش آمد انحطاط عقلی و فکری است که طبعا با هر حمله سخت و ویرانکارانه حاصل می شود . این سقوط وحشت انگیز فکری و عقلی در آغاز دوره مغول نا محسوس تر و آشکارتر است ، چنانکه بآخر این دوره برسیم ابتذال فکری و عقلی را در نهایت قوت می بینیم .در این اوضاع آشفته زمان بی تردید در همه آحاد مردم و کیفیت زندگانی و اندیشه و رفتار آنان اثر داشته و انعکاس آن را در آثار ادبی نویسندگان و دیوان های شاعران در قالب ، اندرز و نصیحت و شوخی ومطایبه و هزل و هجو دیده می شود . از میان سخن سرایانی که بیشتر به ذکر این گونه دردهای اجتماعی در اشعار خود پرداخته اند و بسیاری از طبقات مهم اجتماعی را که غالبا به فساد گرائیده بودند مورد سرزنش قرار دادند ، سیف الدین محمد فرغانی شاعر قرن هفتم  و خواجوی کرمانی شاعر استاد اواخر این دوره و اَوحَدی مراغه یی عارف و شاعر بزرگ قرن هشتم را باید نام برد اما سخت تر و تندترین انتقاد های اجتماعی که در این دوره بدان بازمی خوریم در آثار خواجه نظام الدین عبیدالله زاکانی قزوینی است که به نظم و نثر و از راههای مختلف وضع وخیم عهد خود را به باد انتقاد گرفته .  ( تاریخ ادبیات ایران ، جلد دوم ، دکتر ذبیح الله صفا ، صفحه 30 تا 35 ).

پناهگاههای فرهنگ ایران

در حمله مغول بعضی از نواحی ایران بر اثر قبول ایلی و یا در نتیجه آنکه حمله مغول به آن نواحی در سال های بعد از چنگیز ، و در دوره جانشینان او ، انجام گرفت با شدت عمل کمتری روبه رو شدند و به صورت مامن و پناهگاه فرهنگ ایرانی در آمدند . یکی از این مامنها و پناهگاهها ناحیه فارس بود و ملجا و مهرب دیگر آسیای صغیر ( روم ) است که تا چندی گریزگاه دسته های پیاپی از فراریان ایرانی بودند. پناهگاه بزرگ دیگر سرزمین هندوستان بود که امیران نواحی مختلف آن مانند سند و دهلی و بنگاله همه با تربیت و فرهنگ ایرانی پرورش یافته بودند  .  ( تاریخ ادبیات ایران ، جلد دوم ، دکتر ذبیح الله صفا ، صفحه 35 ) و به همین دلیل بود که جلال الدین رومی در قونیه سلجوقیان ، سعدی در شیراز و امیرخسرو و عراقی در هند ظهور کردند . ( تاریخ ایران کمبریج ، از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانی ، جلد پنجم ، گرد آورنده : جی آ . بویل ، صفحه ی  526)

زبان و ادبیات فارسی در دو قرن هفت و هشت هجری :

وضع ادب فارسی نیز مانند دیگر دانش ها در این دوره با دوره مقدم بر آن کاملا مغایر است و باید این این عهد را بر روی هم عهدی ناسازگار باحوال ادبیات و علوم انسانی دانست زیرا :

1. هجوم بنیان کن مغول که با حکومت ممتدد آن همراه گشت و سپس انقلاب های متمادی و جنگ های داخلی ایران و جانشینان مغول بر آن منضم گشت دوره ای سرتاپا نا امنی را را به وجود آورد که طبعا با اشتغال به علم و ادب سازگاری نداشت.

2. مغولانی برجای نشستند که نه خریدار دانش و ادب بودند و نه مانند ایرانیان لطافت ، ذوق و ظرافت زندگانی را داشتند و در بین آنان و ایرانیان سنخیتی در نژاد و زبان وجود داشت و نه از حیث اعتقادات دینی و سنت ها نزدیک بودند .

3. فقر و پریشانی وحشت انگیزی که بر مردم غارت زده ی قرن هفتم و هشتم چیره شده بود اشتغال به کارهای ذوقی و هنری را دشوار می ساخت

4. در اثر حملات مغول تمام مراکز های تمدن و فرهنگ ایران پیش از استیلای مغول مانند خوارزم ، ماوراالنهر و خراسان و کتابخانه ها و مدرسه ها و مسجدهای آن مراکز زیر و زبر گشت ، عالمان و عارفان بزرگ کشته یا تار و مار شدند و بسیاری از کتاب های ادب و دفتر شعر شاعران و ادبیان تا ابد مدفون شدند که باعث کسادی بازار ادب و نقصان عالمان و اثر های آنان بوجود آمد .

5. آنچه ذکر شد سبب های عمده گسیختن رشته ی ارتباط ایرانیان بعد از حمله مغول با ایران پیش از مغول و در نتیجه فساد زبان ادبی و فراموش کردن سنت های ملی و علمی را فراهم آورد .

اما در کنار این عامل های منفی و مخرب ، سبب های مثبتی در گوشه و کنار قلمرو نفوذ فرهنگ ایرانی و زبان فارسی بچشم می خورد که توانست باعث وجود عده ی قابل توجهی از عالمان و ادیبان در قرن هفتم و هشتم شود . این سبب ها عبارت است از :

1. در اوان حمله مغول یعنی آغاز قرن هفتم هجری تمدن ایران اسلامی در مشرق و مرکز ایران به حد اعلایی از ترقی رسیده بود اگرچه جمع کثیری از دانشمندان و ادیبان درگیر و دار حمله مغول از بین رفتند . عده ی کمی از آنان یا به کشورهای مجاور گریخته و در پناه امیران آن نواحی به کار خود ادامه دادند و یا در خود ایران از حمله مغول جان به در بردند و به گوشه کنار مملکت پناه بردند ،چنانکه تمام نویسندگان و شاعران و عالمان درجه اول قرن هفتم از این دسته اند .

2. زیر دستان این بزرگان گروهی از عالمان و ادیبان تربیت شدند که در اواخر قرن هفت و آغاز قرن هشت زندگی می کردند و آثار معتبری از آن در دست داریم .

3. هجوم مغول و اثر های آن مانند هر تغییر اجتماعی بزرگی نتیجه های خود را دفعةً نشان نداد بلکه اثر های این حمله را باید از قرن هشتم به بعد که عهد انحطاط علم و ادب در ایران است جستجو کرد .

4. پناهگاههای فرهنگی ایران و خارج از ایران گروهی از بزرگان علم و ادب و سیاست  قرن هفتم و یا فرزندان و شاگردان آنان را در خود پناه داد و در آنجاها بود که بقیة السیف عالمان و ادیبان تالیف ها و اثر های مشهور خود را بوجود آوردند .

5. بعد از قرن هفتم و هشتم چون دیگر ایران با حمله بنیان کن دیگری از نوع حمله مغول مواجه نگشت اثر ها و تالیف هایی که در این دو قرن یا بعد از آن بوحود آمد تقریبا همگی برجای ماند و همین امر ممکن است جوینده حقیقت را به اشتباه اندازد تا تصور کند که این دو قرن از حیث ایجاد آثار و تربیت عالمان و ادیبان دوره خوبی بوده است .

وضع عمومی زبان فارسی

در این دوره با حمله مغول و برچیده شدن دربارهای حامی شعر و ادب فارسی و بیرون رفتن شعر و نثر از مرکز های بزرگ حکومت کم کم قید هایی سنگینی که پیش از آن برای شاخص شدن در شاعری و نویسندگی وجد داشت برداشته شد و شاعری و نویسندگی جنبه عمومی یافت . همچنین در این دوره با برافتادن مرکزهای دانش و ادب مشرق ایران مانند خراسان ، شعر و نثر فارسی بناحیت های دیگر در داخل و خارج ایران منتقل گردید و این امر منجر به یک جریان جدید یعنی تاثیر و نفوذ لهجه های مرکزی و غربی ایران در زبان ادبی و متروک ماندن بسیاری از اختصاص های زبان اولیه دری و تغییر سبک آثار فارسی در قرن هشتم گردید .

از حیث نفوذ زبان عربی در فارسی باید این دوره را دنباله ی دوره پیشین دانست ، نیمه دوم قرن ششم و آغاز قرن هفتم دوره تاثیر بسیار شدید زبان عربی در زبان و ادب فارسی بود

در این دوره بر اثر غلبه  مغول   و در هم ریختن بنیادهای مملکتی بدست آنان و حکومت کردن متمادی آن قوم و بکار داشتن یاسای چنگیزی و اداره کردن مملکت با اصطلاح های خاص مغولی و سبب های دیگر از این گونه ، زبان ترکی و بویژه ترکی مغولی بیشتر از آنچه در قرن ششم دیده ایم در ایران متداول شد و حتی بعضی از آن ها چنان در زبان فارسی راه یافت که هنوز بصورت کلمه های متداول فارسی در ایران به کار می رود . که از آن جمله است واژه های :

اردو : سپاه و محل استقرار سپاهیان ، ایل : مطیع ، آقا : بزرگ و سرور ، تومان : ده هزار که ترکیب امیر تومان و واژه تومان به معنی ده هزار دینار از آن است .

در قرن هفتم و هشتم زبان پارسی دنباله ی رواجی را که در عهد پیشین داشت رها نکرد و حتی از حدودی که پیش از آن بدنها رسیده بود فراتر رفت ، یکی از مراکز نشر و رواج این زبان در این دوره هندوستان بود دولت های مسلمان هند نیز ناشر زبان فارسی و فرهنگ ایرانی شده بودند و حتی عیدها و رسم های درباری ایران را با وفاداری بسیار در آن سرزمین نگاه داشته بودند . آسیای صغیر که در این دوره در زیر رایت سلجوقیان روم قرار داشت پناهگاه دیگری برای شاعران و نویسندگان و بزرگان تصوف و عالمان و سیاستمداران ایرانی شده بود . ( تاریخ ادبیات ایران ، جلد دوم ، دکتر ذبیح الله صفا ، صفحه 75 ، 76 ).

نثر فارسی

قرن هفتم و هشتم هجری از حیث رواج و انتشار نثر پارسی تالی عهد پیش از آن و بلکه از بعضی جهات مهمتر از آن است . از علت های این امر آن است که ارتباط ایرانیان درین دوره بسبب های مختلف با مرکز خلافت اسلامی یعنی بغداد که در عین حال واسطةالعقد ارتباط مملکت های اسلامی و محور اصلی تمدن و فرهنگ اسلامی و ادب عربی بوده است بیش از پیش قطع شد و با انقراض بنی عباس و سقوط بغداد آخرین مرکز رسمی زبان و ادب و مرجع مقدسی که همه اهل تسنن را به سوی خود و آداب و رسوم و زبان و فرهنگ خود می کشید از میان رفت . در گیر و دار حمله مغول و مصیبت هایی که آن یورش وحشیانه بدنبال داشت از نفوذ عالمان دینی کاسته شد و زبان عربی از رواج و رونق پیشین در ایران افتاد و علی الخصوص بر اثر ویرانی شهرهای ماوراء النهر و خراسان و عراق عده فراوانی از مسجدها و مدرسه ها که مرکز تعلیم و تعلم زبان و ادب عربی بود با همه متعلمان خود نابود گردید .

با بقدرت رسیدن ایلخانان ، ایران به عنوان مرکز حکومت درآمد و حاکمان و دبیران و مدیران امور در عراق و الجزیره و روم از ایران تعیین شدند و یا تحت فرمانروایی دولتمردان ایرانی در آمدند و ناگزیر زبان دیوان های  انشا در این ناحیت فارسی شد و نامه های فارسی جای رسائل عربی را گرفت . از طرف دیگر چون حاکمان اولیه مغول هیچیک قدرت اداره امور دیوانی و اداری مملکت های تابعه ی خود را نداشتند مجبور شدند وزیران و مستوفیان ایرانی را بکار بگمارند و در نتیجه نه تنها زبان پارسی و انشا نامه ها بدان زبان از میان نرفت بلکه احتیاج بدان بیشتر از پیش احساس گردید .

وضعی که از آغاز قرن ششم ببعد در ایران و آسیای مرکزی و هندوستان ایجاد شده بود و تاسیس دولت هایی در آن ناحیه ها که بر خلاف ایرانیان با زبان و ادب عربی بستگی تاریخی نداشتند ، باین استقلال زبان و ادب پارسی و جایگزین شدن نثر پارسی در محل نثر عربی یاری کرد بنحوی که در قرن ششم و آغاز قرن هفتم شاعران عمدةٌ بفارسی شعر می سرودند و نویسندگان به پارسی می نوشتند و این حالت ، هر چه به قرن هفتم و حمله مغول نزدیکتر می شد شدت بیشتری می یافت .

در آسیای صغیر در دوره تسلط سلحوقیان در آن ناحیه که تابع سلاجقه خراسان بودند ، ترسل و انشا و تالیف بزبان پارسی معمول شد و بعد از حمله مغول بر اثر تجمع عده کثیری از شاعران و مولفان ایرانی در آن سرزمین آنجا بصورت یک مرکز جدید و فعال برای زبان و شعر و نثر پارسی در آمد و محل جمع آوری بسیاری از نسخه های فارسی گردید چنانکه هنوز بسی از نسخه های گران بهای قرن هفتم و هشتم را باید در آن سرزمین جستجو کرد . بر روی هم بنابر علت های یاد شده قرن هفتم دوره رواج روز افزون نثر پارسی و عهد تداول قطعی تالیف و تدوین کتاب ها به زبان فارسی است . البته عده ای از کتاب ها در این دوره به زبان عربی نوشته می شد ولی آن ها از قبیل کتاب های تاریخ و ادب نبود بلکه بیشتر جنبه کتاب درسی و غالبا شرح و تفسیر متن های مهم علمی قدیم و یا تلخیص و تنظیم مجدد آن ها را داشت . ( تاریخ ادبیات ایران ، جلد دوم ، دکتر ذبیح الله صفا ، صفحه 199 ، 200 ).

موضوع ها و انواع نثر فارسی

1. تصنیف کتاب های ادبی در این عهد رواج نسبتا کافی داشت . ( گلستان سعدی ، نگارستان معین الدین جوینی )

2. نوشتن داستان های قهرمانی و رمان در این دوره چندان رایج نبود و مسلما یکی از علت های این امر پریشان حالی مردم ایران و از میان رفتن خاندان های قدیم بود  ( داستان قهرمانی فیروز نامه از مولانا محمد بیغمی

3. از کتاب های قصه و حکایت این عهد : کتاب طوطی نامه ی ضباء نخشبی

4. در موضوع تراجم و کتاب های رجال ، کتاب هایی مانند کتاب صفوة الصَّفا از ابن بزّاز در بیان حال شیخ صفی الدین اردبیلی و احوال وزیران و بعضی از شاهان و خلیفگان

5. کتاب های تاریخ عمومی : جوامع التواریخ خواجه الرشیدالدین فضل الله همدانی

6. از تاریخ هایی که بذکر احوال سلسله های معینی مقصور باشد در قرن هفتم و هشتم خص.صا باید (( تاریخ جهانگشای )) تالیف علاءالدین عطاملک جوینی را نام برد

7. از تاریخ های محلی کتاب شیرازنامه احمد ابن ابی الخیر زرکوب درباره ی شیراز و فارس

8. از جمله کتاب های علمی که در قرن هفت و هشت به تالیف در آمد کتاب های خواجه نصیر طوسی  و افضل الدین کاشانی

9. در زمینه ترسل نمونه های از انشا مولانا جلال الدین بلخی و خواجه رشیدالدین فضل الله در دست است . ( تاریخ ادبیات ایران ، جلد دوم ، دکتر ذبیح الله صفا ، صفحه 200  تا 202 ).