"خوانندگان محترم توجه داشته باشید که شخصاً پاراگراف اخر این نوشته رو می تونم قابل قبول بدونم باید به یاد داشته باشیم توجه صرف به ریشه شناسی ان هم در موضوع زبان شناسی بسیار کار خطرناکی است !"

پیوند دانش ها و تاثیرپذیری آنان از هم چیز عجیبی نیست و نه تنها بار منفی ندارد، بلکه در بسیاری از موارد تاثیرات گسترده و مثبتی را نیز در پی داشته است. اما این نباید به این معنا باشد که یک علم، گزاره های اصلی و اصیل خود را بر مبنای یافته های علوم دیگر استوار کند. به عبارت دیگر، هر علم باید در اصول خود روش شناسی خودبنیاد داشته باشد، هر چند در نتیجه گیری ها نگاه به علوم دیگر ناگزیر است. ریشه شناسی در ایران اما اغلب سنگ بنای تفکر خود را بر مبنای تاریخ گذاشته است. به عنوان مثال، دانشوران این علم بیش از آنکه به اطلاعات زبانی و مطالعات واژگانی بپردازند، بر مبنای نظریه مهاجرت بزرگ آریاییان از سرزمین های سرد شمالی به ایران و غلبه بر اقوام بومی این سرزمین، نظریات خود را پایه گذاشته اند. حال آنکه بر پایه جغرافیای باستانی نظریات رقیبی نیز وجود دارد که بیان می کند آریاییان ساکنان بومی حاشیه خلیج فارس بوده اند و سپس به سرزمین های شمالی تر نفوذ کرده اند و فرضیه ساکنان پیشین غیرآریایی از دید این نظریه مردود است. علم زبان شناسی دانشگاهی ما اما بدون توجه به نظریات رقیب، نظریه مشهور را برگرفته و بنیاد مطالعه خود را بر این پیش فرض بنا نهاده است. یکی از گواه های این امر، سخنرانی اخیر دکتر ایزدی در دانشگاه علامه طباطبایی است. حال آنکه به نظر می رسد منطقی تر و روش مندانه تر این است که زبان شناسی بدون توجه به این دعوا، شواهد زبان شناسی و ریشه شناسی را پیش روی قرار دهد تا شاید از این طریق بتوان به دعوای تاریخدانان نیز بهتر رسیدگی کرد. همچنین است برای گسست بزرگ مورد ادعا در زبان فارسی در دوره سلوکیان. این فرض نیز خود بیش از آنکه بر بنیاد مطالعات درونی و زبانی باشد، بر اساس نظریه مشهور حمله اسکندر مقدونی و حکومت جانشینان او بنیاد شده است. اما این حمله مشهور نیز تنها یک فرضیه تاریخی است و توسط کسانی همچون خواجه نصیرالدین در دوران پیشین و احمد حامی و پوران فرخزاد در دوران امروز به چالش کشیده شده است. البته این نوشتار قصد ندارد روایی یا ناروایی هیچ کدام از این نظریات تاریخی را فرض قرار دهد، بلکه سخن آن است که علم ریشه شناسی و زبان شناسی باید به گونه ای خودبنیاد و درونی به دوره های زبانی و متون فارسی بنگرند و بر اساس یافته های زبانی و نه تاریخی و تاریخ سیاسی، آن را تحلیل کنند.
به نظر می رسد وقت آن رسیده که زبان شناسان و ریشه شناسان ایرانی به جای آنکه نگاه خود را به زبان بر اساس نظریات تاریخی و آن هم تنها نظریات مشهور، استوار کنند، با راه و روشی ریشه شناختی-زبان شناختی به بررسی زبان در درازنای تاریخش بپردازند. چنین رویکردی خود می تواند به نظریات جدید تاریخی منجر شود. چه علم تاریخ خود باید نظریاتش را بر اساس یافته های دانش هایی مانند باستان شناسی و ریشه شناسی روزآمد و نوبه نو کند.

"باز نشر در این وبگاه"

منبع