شهرکی در فارس و مرکز حکومتیِ یکی از پنج بخش این استان در دوره ساسانیان . نام شهر برگرفته از بَیْ ـ شاپور در فارسی میانه به معنای «خدایگان شاپور» است (زوندرمان) و بعید می نماید که وِه ـ شاپور ، که در شهرستانهای ایرانشهر آمده است ، درست باشد (مارکوارت) . نام این شهر در تواریخ و متون مختلف اسلامی به صورتهای سابور (اصطخری ، ابن حوقل ، یاقوت حموی ) ، بشاور ( حدودالعالم ، حمدالله مستوفی)، بشاپور، شاپور و بشاوور (ابن بلخی) ضبط شده است .

سفری که شاپور در بیست و چهارمین سال سلطنت خویش در حدود 266 میلادی به آنجا کرد، احتمالاً با اتمام بنای شهر مقارن بوده است (گیرشمن ، بک). در ترجمه قبطی سرگذشت مانی به قلم خود او، آمده است که شاه هنگام سفر به بیشاپور بیمار شد و در آنجا درگذشت (پولوتسکی ، گیرشمن ) .

غالباً گفته شده است که مهندسان رومی که پس از شکست والریانوسِ امپراتور روم و در 260 به اسارت شاپور درآمدند، در ساختن بیشاپور شرکت داشته اند. به نوشته ابن قتیبه ، شاپور اول ، اسرای رومی را در بیشاپور (و نیز جندی شاپور و شوشتر) مستقر ساخت . برخی از آثار معماری نیز، که در حفاریهای باستان شناسان فرانسوی و ایرانی در بیشاپور کشف شده ، ظاهراً متضمن نشانه هایی از تأثیر اسرای رومی است ، ولی درباره این تأثیر نباید غلوّ کرد. وجود نقشهایی متعلق به خاندان سلطنتی بر روی صخره های دو طرف نهر مجاور، تنگ چوگان ، شاهدی بر اهمیت شهر در قرون سوم و چهارم میلادی است . کهنترین نقش ، تصویر شاپور است بر کرانه راست تنگ چوگان ، حاوی صحنه تاجگذاری و جشن پیروزی که به سبکی با ویژگیهای دوره اردشیر (224ـ240 میلادی ) اجرا شده است . دومی ، نقش دیگری از همین شاه است که بر سطحی مقعّر بر صخره ای واقع در کرانه چپ رود کنده کاری شده و متضمن شیوه ای تازه در بازآفرینی پیروزی است . سبک پرتحرک آن دالّ بر نفوذ شیوه های رومی است ؛ گرچه وضع و شکل کلی آن ، ادامه شیوه خاور نزدیک در بازنماییِ چندین رویداد در تصویری واحد است . صحنه پیروزی تصویرشده در مرکز این نقش ، در ابعادی بزرگتر، در نقش سوم واقع در کرانه چپ رود، تکرار شده است (هرمان ، ماریک ، بک )

سه نقش ساسانی باقیمانده ، همگی در کرانه چپ رود قرار دارند؛ نخستین نقش ، بهرام اول (271ـ274 میلادی ) را روبروی اورمزد، هر دو سوار بر اسب ، نشان می دهد؛ نقش دوم ، بهرام دوم (274ـ293 میلادی ) را سوار بر اسب نشان می دهد، در حالی که گروهی از عربها پیاده در پیش روی او قرار گرفته اند و فرمانبرداری خود را ابراز می دارند؛ و نقش سوم ، بازنمای نقش نسبتاً ناقص و ناکاملی از صحنه پیروزی شاپور دوم (نوه نرسی ؛ 309ـ 379میلادی) است .
از بناهای این شهر، که فرانسویان کشف کرده اند ، سه بنا شایان توجه خاص است : کاخ چلیپا شکل ، معبد و حیاطی که کف آن به نحو استادانه ای معرقکاری (موزائیک ) شده است ، و بر آن صحنه ای از نوازندگان و اعیان در حال استراحت ، مشاهده می شود. بخشی از این کف موزائیک ، هنگام برپا کردن دیواری جدید بر روی آن ، آسیب دیده است . چون توجه محققان بیشتر بر مناسبات ایران و غرب متمرکز بوده است ، آشکارا دیده می شود که بر آثار باقی مانده از قرون سوم و چهارم میلادی این کاوشگاه تأکید شده و نسبت به تاریخ بعدی آن ، بی توجهی کرده اند؛ در حالی که آثار باستانی آنجا آثار مهمی از دوره های ساسانی متأخر و اسلامی دربر داشته است . برای مثال ، دیوار جدید مسلماً بخشی از یک حیاط ستوندار متأخر و یادآور ویژگیهای موجود در تخت سلیمان است . سبک گچبریهای تزیینی آن ، به سبک گچبریهای تیسفون (قرن ششم میلادی ) شباهت دارد (گیرشمن). کروگر ، این گچبریها را از آخر قرن ششم یا آغاز قرن هفتم میلادی دانسته است . در خاشاک این قشر از بنا، سکه های خسرو دوم (590 ـ 628میلادی ) یافت شده است (واکر ) .

تواریخ قرون اولیه اسلام نیز حاوی چندین روایت درباره بیشاپور در زمان ساسانیان است که صحت برخی از آنها را باستان شناسان به اثبات رسانده اند. بیشاپور را مسلمانان در سال 23 یا 24 به صلح گشودند، اما مردم آن پیمان شکستند و شوریدند تا دوباره در 26 به دست ابوموسی اشعری به جنگ فتح شد (بلاذری). این شهر تا اوایل قرن چهارم ، شهری آباد بوده و به اندازه اصطخر وسعت داشته (ابن حوقل )، اما به گزارش مقدسی ، از نیمه دوم قرن چهارم رو به ویرانی می رفته است . مؤلف حدود العالم  از دو آتشکده در این شهر یاد کرده که مجوسان به دیدن آن می رفته اند. به گفته ابن حوقل .


جامه های این شهر به نام سابوری (شاپوری ) شهره بوده است . مقدسی به مجسمه سیاهی اشاره می کند که با ابعادی بزرگتر از انسان ، در بیشاپور، بر سر راه قرار داشته است ؛ شاید این همان مجسمه ای باشد که در کتیبه اپسای / افسای ( دبیر شاپور اول ) به آن اشاره شده و پاسنگ کشف شده از بنای واقع در تقاطع اصلی شهر را از بقایای آن تلقی کرده اند (ژرژ سال و گیرشمن ). حمدالله مستوفی نیز به مجسمه سیاه غول پیکری در بشاور اشاره می کند.

در دوره امویان ، در حیاط معرقکاری شده تغییرات بیشتری داده شد. سکه هایی که در قشر متعلق به این زمان یافت شده حاکی از فعال بودن آنجا در زمان والیان عرب است . به عقیده جان واکر، یکی از این سکه ها احتمالاً به دوره عباسیان تعلق دارد. گیرشمن تأیید کرده است که برخی از تزیینات گچبری به تزیینات سامره شبیه و مربوط است ؛ بسا که این گچبریها نخستین نمونه های سبکی باشند که احتمالاً قدیمترین نمونه «سبک سامره » بوده است . کروگر آنها را متعلق به سالهای میان نیمه دوم قرن هفتم و نیمه اول قرن هشتم ، یعنی اوایل دوره عباسیان و زمانی که هنوز سامره بنا نشده بود، دانسته است . گیرشمن آثار اسلامی دیگری نیز در بیشاپور کشف کرد . جای تعجب است که این شهر، علی رغم اهمیتی که داشته ، و بقایای آن نیز شاهد این مطلب است ، در تواریخ اسلامی ، به اندازه شهرهای دیگری که به اهمیت آن نبوده اند یاد نشده است . مقدسی  به مسجد ارگ و مسجد جامعی در بیرون شهر، مسجدی روبروی ارگ ، و مسجد خضر در نزدیکی ارگ اشاره کرده است ؛ ولی اثری از این بناها یافت نشده است . باستان شناسان ایرانی ، در بیرون حصار شهر، مصالحی از قرون مختلف تا دوره مغول یافته اند . خود شهر هم ، حتی به نظر مقدسی در قرن چهارم ، ویرانه ای بوده که تحت الشعاع کازرون ( در هجده کیلومتری جنوب آن ) قرار داشته است . ابن بلخی نیز شهر را در قرن ششم ویرانه خوانده است . حمدالله مستوفی در سده هشتم ، آن را از اقلیم سوم با هوایی گرم و نامناسب وصف می کند که میوه های گرمسیری ، برنج و غله و ابریشم حاصل می داده است .


منابع : ابن بلخی ، فارس نامه ، ابن حوقل ، کتاب صوره الارض ، ابن قتیبه ، المعارف ، ابراهیم بن محمد اصطخری ، کتاب مسالک الممالک ، احمدبن یحیی بلاذری ، فتوح البلدان ، حمدالله مستوفی ، کتاب نزهه القلوب ، محمدبن احمد مقدسی ، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم ، یاقوت حموی ، معجم البلدان                                                                                M. Back, "Die sassanidischen Staatsinschriften", Acta Iranica, 18,

 

انتشار یافته برای اولین بار در این وبگاه

"ذکر منبع حرفه ای گری شما را نشان میدهد"