مدتی پیش ؛ این که تپه های باستانی چگونه به وجود می آیند و نحو تشکیل آنها چگونه است باعث شد این موضوع را با کسانی که اطلاعاتی بیشتر از من دارند مطرع کنم که بزرگواران هر کدام مطلبی را  بیان کردند هرچند که در کل این ها جواب پرسش من نبود ولی باز اطلاعات خوبی بدست آوردم  که برای درک و یادگیری آنها باید ساعت ها مطالعه می کردم که این دشوار بوده و هست اما گفتگو و بیان یک ایده به زبان ساده و خلاصه بهتر است  تا اینکه به دنبال همان پرسش در کتاب ها و مقالات باشی . البته خود منم در این بحث مشارکت داشتم به این گونه بود که اول این مطرح شد که :

مدتی پیش ؛ این که تپه های باستانی چگونه به وجود می آیند و نحو تشکیل آنها چگونه است باعث شد این موضوع را با کسانی که اطلاعاتی بیشتر از من دارند مطرع کنم که بزرگواران هر کدام مطلبی را  بیان کردند هرچند که در کل این ها جواب پرسش من نبود ولی باز اطلاعات خوبی بدست آوردم  که برای درک و یادگیری آنها باید ساعت ها مطالعه می کردم که این دشوار بوده و هست اما گفتگو و بیان یک ایده به زبان ساده و خلاصه بهتر است  تا اینکه به دنبال همان پرسش در کتاب ها و مقالات باشی . البته خود منم در این بحث مشارکت داشتم به این گونه بود که اول این مطرح شد که :

اصطلاح تپه باستانی از دیدگاه باستان شناسی (شناختی )چگونه تعریف میشود بسسیار ممنون می شوم اگر کسی از بزرگواران تعریفی رو همراه با منبع ارئه بدهد

یکی از بزرگوارام مقاله ای در اختیار گذاشتند که بسیار جالب و خواندنی بود که در لینک زیر می توانید دانلود کنید .

اما در ادامه تعریفی ارائه شد که حتمن به درد شما خواننده گرامی می خورد =  تعریف تپه به تنهائی مشکل است چون خصوصیت برامده بودن و ارتفاع داشتن از ان درک می شودتپه و محوطه یا اثار باستانی را به نظر بنده در دو شکل کلی می توان تعریف کرد. بنا یا اثار در معنای عام آن یه اثری گفته می شود که ساختار کلی و اسکلت بنا یا اثر حفظ شده است. و تپه یا محوطه اثری باستانی که در اثر سرگذشتی که از سر گذارانده است شکل و سختار کلی اش را از دست داده و بصورت نهشته های باستانی با فرایند های طبیعی و فرهنگی / طبیعی یا فرهنگی و هر دو روی هم انباشت شده است و نهشت های فرهنگی سر جا است که با فرایند های پس از نهشت شدن به شکل امروزی در امده است . فرایند های نهشت شدن و پسا نهشت شدن در این تعریف به نظر بنده بسیار مهم هستند همچنین حفظ ساختار کلی و شکل اصلی یا از بین رفتن ان و شکل گیری  بصورت نهشت های فرهنگی سرجا.

در ادامه این موضوع مهم مطرح شد که ؛ این ویرانه ها یا نهشت ها در اثر عوامل مختلفی که فرمودید به وجود میاد اما یک محوطه باستانی برای من یک زمین مسطحی رو به ذهن میاره که میشه فعالیت نوع بشر رو در اون مشاهده کرد . اما تپه و نحوه ایجاد این نهشت ها به گونه ای است که باعث مرتفع شدن یک زمین مسطح میشود.کدوم دلیل عقلانی برای بشر در گذشته وجود داشته که در اکثر موارد دقیقا آثار دوره جدید تر خودش رو بر روی آثار قدیمی تر میسازه ؟؟؟

البته برای پاسخ می توان دلایل زیادی رو مطرح کرد که نظریه است اما آیا می توان به جواب قطعی رسید ؟ دلیلی که باعث شده ساکنان اولیه آن محل را انتخاب کنند، شامل شرایط زیست محیطی و راه ها بعلاوه امکان استفاده از مصالح قبلی. شاید هم احساس تعلق .

واژه گذشته را که بکار می بری به نظر من غیر تخصصی و کلی می شه

مرتفع شدن می تواند در ،فرایند اتفاق بیفته منابع طبیعی یعنی اب و زمین و مسائل زیست بومی مثلا با تحلیل های نقطه ای نشون می تونه بده که که مکان خاص نسبت به اطراف چه مزیت های در طول فرایند های بلند مدت داشته و چه سرگذشتی را تجربه کرده فرایند نهشته شدن و پسا نهشت شدن یعنی از ترک تا تپه و بعد سرگذشتیی که محل به عنوان تپه طی کرده است ببخشید پیچیده شد گویی در فرایند اینطوری هم هست بسادگی ساده نمی شه کرد موضوعی رو که در ذات اش پیچده است. این موضوع در ادامه هم مطرح شد که واقعن جال بود که حتمن برای شما خواننده گرامی مهم است.

داغ شدن موضوع را می توانید در ادامه ببینید =

به نظرم دو موضوع و مسئله ی متفاوت در اینجا مطرح شده که باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرند: 1) تپه ای شدن محوطه ی باستانی، 2) "انتخاب" یک محل برای استقرار و اسکان.

1- برای درک این مسئله که چرا محوطه ها بصورت تپه شکل می گیرند، ضروری است که روند شکل گیری (site formation) و روند متروک شدن و فرسایش (taphonomy) آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. همانطور که همکارانم اشاره کردند، در این تجزیه و تحلیل باید عواملی چون طول زمان استقرار، نوع مصالح رایج در معماری، جایگیری فضاهای معماری و حتی جایگیری لایه های استقراری روی هم و غیره مورد ملاحظه قرار گیرند. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره ی روند شکل گیری و متروک شدن پیشنهاد می کنم به کارهایی که باستان شناسان مکتب رفتارگرایی انجام دادند مراجعه کنید. اینان در دقیق تر شدن و روشن تر شدن این مسائل در باستان شناسی چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ روش های عملی نقش اساسی داشته اند و درک بهتر ما از چنین مباحثی بطور عمده مرهون تلاش های باستان شناسان رفتارگرا یعنی مایکل شیفر (Michael B. Schiffer) و شاگردانش است.

2- مسئله ی دوم که شخصن فکر می کنم مسئله ی مهمتری است، مقوله ی "انتخاب" است. دوستان به دلایل و عوامل موثر چندی اشاره کردند از جمله عوامل زیست محیطی، راه ها و غیره. به اینها می توان عوامل ایده ائولوژیک/آیینی و ملاحظات نظامی را نیز می توان اضافه کرد. اما به ندرت محوطه ای را می توان یافت که در انتخاب آن برای استقرار تنها یکی از این عوامل نقش بازی کرده باشد. اغلب چند عامل یا ترکیبی از عوامل مختلف در انتخاب یک محل برای استقرار دیده می شوند. بنابراین می توان گفت که عوامل موثر در انتخاب هر محلی برای استقرار باید بطور خاص مورد مطالعه قرار گیرد. یعنی در بسیاری موارد مشاهده شده که وضع یک قاعده ی کلی و ثابت برای انتخاب چندان معقول و منطقی نیست چون بشر همیشه و الزامن منطقی و معقول انتخاب نمی کند. مقوله ی "انتخاب" یک مقوله ی انسان شناختی است و ارتباط مستقیم با پیچیدگی های طبیعت و فرهنگ بشری دارد. علیرغم اینکه ممکن است مجموعه ای از عوامل مهم در یک محلی فراهم باشد ولی آن محل یا ناحیه مورد اسکان قرار نگیرد و بالعکس، گاهی محوطه هایی شناسایی می شوند که به لحاظ منابع و عوامل موثر برای استقرار بسیار در فقر بسر می برد ولی مورد اسکان بشر قرار گرفته است.

استاد گرامی مزیتی که شما می گید درسته اما به نظر شما این مزیت با فاصله گرفتن از ساختار قبلی انسانی و حداقل در فاصله نسبتا کمی از محل گذشته کم و زیاد میشه؟ مزایایی که گفتید حالا طبیعی با هر چیز دیگر آیا ممکنه در محل جدید با فاصله کمی از ساختار گذشته وجود نداشته باشه . یا اصلا باید دنبال دلایل دیگری غیر از عوامل طبیعی باشیم،شاید یک عامل فرهنگی مربوط به گذشته یا همان طور که آقای شریفی گرامی مطرح کردند احساس تعلق به مکان چرا که شاید اینطوری میشه مطرح کرد که مردگان خودشون رو در کف منازل دفن می کردن یا یه همچین چیزایی.در دوران معاصر شاید با استفاده از ابزار پیشرفته تر بر روی بقایای قدیمی تر بقایای جدید تر احتمالا درست نمیشد مگر اینکه سطح و بقایا کاملا مسطح و هموار می شد اما انسان در دوران نوسنگی چرا باید زحمت همواری بقایای گذشته رو بده چرا که لازمه کار بوده؟ تا بنای جدید ساخته شود.

وقتی می گوییم [انسان در دوران نوسنگی چرا باید زحمت همواری بقایای گذشته را به خود بدهد؟ چرا که لازمه کار بوده تا بنای جدید ساخته شود]، باید تمامی جنبه ها در مقیاس های خرد و کلان مطالعه شود. این مبحث با سوالی که در ابتدا با عنوان "تعریف تپه ی باستانی" مطرح شده متفاوت است.

 
همان گونه که اساتید و دوستان محترم یادآور شدند، همه ی محوطه ها از یک روند شکل گیری و روند فرسایش یکسان تبعیت نکرده و عوامل بسیاری در شکل دهی آنها موثر بوده است، اما در نهایت ممکن است به یک شکل برای ما نمود یافته باشند.
من فکر می کنم اینکه یک مشخصه را مشاهده و توصیف می کنیم و آن را با دیدگاه های مختلف تحلیل می کنیم قابلیت تعمیم در سایر موارد مشابه را ندارد. بهتر است برای توجیه روند شکل گیری و روند فرسایش، موضوع مورد مطالعه در بستر خود و در چندین مقیاس بررسی شود

می تونیم از تپه تعریف کنیم اما چرا بعضی از استقرار های گذشته تک لایه و بعضی همانند تپه های باستانی چند لایه هستند.
قصد من بازی کردن با کلمات و خسته کردن بحث نیست به نظر شما نباید به دنبال یک رفتار درونی در این مورد بود چرا در باستان شناسی باید نمونه تقریبا شبیه لایه های زمین شناسی داشته باشیم در نکاتی که مطرح کردید روند فرسایش کاملا حضور داشت  در واقع فرسایش به هرحالتی به وجود میاد اما می خوام بدونم واقعا جا داره که ما این موضوع استقرار روی لایه های قدیمی از دید دیگه ای بررسی کنیم نمی دونم درسته که اینجوری بگم به نوعی رفتار گذشته رو بررسی کنیم یا  نمی دونم درسته جامعه گذشته رو در جریان جامعه شناسی شاید تاریخی بررسی کنیم و به جواب بررسیم چرا که واقعا قانع کننده نیست که بگیم انسان بنا به دلایلی چنان که آقای علیزاده گرامی بیان کردند میتونه متعدد باشه ،دست به استقرار های این گونه زده باشه تا اکنون ما بهش تپه باستانی بگیم وفقط عنوان کنیم چون یک سری از عوامل طبیعی در مکان وجود داشته انسان درست بر روی آثار قدیمی خانه و کاشانه خودش رو بنا کرده و بعد دوبارو و دوباره این روند تکرار شده تا اینکه روزی به این نتیجه میرسن که محل رو کامل ترک و از منطقه دور شوند یا اینکه به فاصله چند ده متری تپه قبلی رفته و دوباره درروی خاک بکر خانه خودش رو بنا کنه.

واقعن از بحث اصلی گذشته بودم ولی باور کنید که لازم دانستم اول چرایی تپه رو بدونم تا اینکه تپه رو تعریف کنم = شما در نظر داشته باشید که بعد از زلزله های اخیر آیا مردم محل استقرار خودشان را عوض کرده اند؟ غالبن نه اما ممکن است که اگر این زلزله تداوم داشته باشد مثل ژاپن و ما توان ایجاد استحکامات مقاوم نداشته باشیم، ممکن است بعد از چند نسل به فکر تغییر مکان استقرار بیفتیم. یا ممکن است عامل مخل موقتی باشد مثل جنگ ایران و عراق و جابجایی مردم روستای زرده به زمین های بالا دست و نامگذاری آن به نام بان زرده، که پس از پایان جنگ بسیاری از آن ها به زرده باز گشته و دوباره روی خانه های قدیمی ساخت و ساز کرده اند.
همانطور که دوستان اشاره کردند هر تپه و محوطه شرایط خاص خودش را دارد و غالبن مجموعه شرایط در این فرآیند تاثیر گذارند.

در ادمه چیز جالبی مطرح شد اما...

رفتار انسان نسبت ریاضی تک رقمی نیست که عددی از 0 تا 9 را به جای مقدار نا معلوم بگذاریم ونتیجه گیری کنیم. اما این معادله اشتباس در ادامه ... سه مورد مطرح شده خیلی مهمه

اول اینکه رفتار انسان کنونی با گذشته _ گفتند که از این واژه نباید اینجا استفاده کرد ولی نمی دونم چی باید به کار ببرم برای همین کلی تر میشه _ مقایسه کردنش زیاد مرسوم نیست فاصله دارن و تکنولوژی در اختیار انسان کنونی با قبل قابل قیاس نیست . اما آقای اقبال , درسته رفتار انسان فرمول ریاضی نیست کما اینکه باستان شناسی و علوم اجتماعی هم ریاضی نیست اما رفتار انسان چه قدیم و یا جدید خصوصن قدیم رفتاری رادیکالی نبوده . اما کاملا حق باشماست چون واقعا موضوع کلیه که نمیشه در همه موارد بررسیش کرد اما هدف ما فرهنگ منطقه ای خاصی نیست فقط خود تپه باستانی است بخصوص در خاور نزدیک که ارتفاع آنها زیاد.که حتما مرتفع شدن علتی عقلانی داشته جدا از عوامل مطرح شده.!!!!

امیدوارم که مطالب رو کامل خوانده و از آن لذت بده باشید بحثی که در نگاه نخست ساده به نظر می رسید بسیار پیچیده بود.