برای باستان شناس، مفاهیم نظری عملکرد ،پویایی و ساختار اجتماعی از واقعیت مفاهیم انبوهی هستند که خودشان را به آسانی برای تفسیر واقع گرایانه رکوردهای مادی گذشته قرض نمی دهند . بنابراین ، برنامه های باستان شناسی نظریه چشم انداز به طور چشمگیری با محدودیت های بسیار واقعی از فرم تفسیرهایی بر پایه رکوردهای مغرضانه و محدود شکل گرفته است . بنابراین ،  باستان شناسان نظریه چشم انداز کاربردی را در روش های مجزایی دارند که پاسخگوی گرایش های گسترده در انسان شناسی و علوم اجتماعی پیوسته هستند؛ مشروط به اینکه ماهیت مادی رکورد باستان شناختی حفظ شود .

چنانکه بینفورد (1983) مطرح کرد، سایت کاوش شده به طور سنتی واحد تحقیق باستان شناختی است . با این حال، در برخورداری سایت به دیگر واحدهای تجزیه و تحلیل ، باستان شناسان برای بررسی پهنه واقعی  فعالیت های اقتصادی ،اجتماعی و ایدئولوژکی چشم انداز شکست خورده اند (Binford 1983:109) . چنانکه باستان شناسان آنها را درک کرده اند ، چشم اندازهای گذشته ممکن است به دلیل بخش مادیشان مدل شده باشند . این بخش است که به باستان شناس اجازه می دهد تا  حدس و گمان خود را در باره سیستم های فرهنگی گذشته فرموله کند (Whittlesey 1998:23). جنبه های مادی چشم اندازهای باستان شناختی است که محصول رفتارهای ساکنان گذشته را به صورت یک مدل نشان می دهد ، که در الگوهای بقایای ساخته شده توسط انسان قابل ردگیری هستند که می توان تجزیه تحلیل فضایی[1] را برای جنبه های آشکار ارتباط متقابل و رابطه های بین فرهنگ و ویژگی های طبیعی را نشان داد (Anschuetz et al. 2001:159; Whittlesey 1998:25) . این رفتارهای مدل شده ،محیط طبیعی را در انواع روش های متنوع تغییر داده اند . ساختار فضا برای  عملکردهای اجتماعی مختلف به خدمت گرفته شده _شبکه مکان ها از طریق سیستم ها ردگیری می شوند و تفکیک فضایی برای فعالیت های فرهنگی خاص  (در میان آنها کشاورزی، تهیه منابع و مراسم های خاص)_ آفریده هایی در یک محیط ایجاد شده که ممکن است توسط باستان شناسان مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد . این محیط  ساخته شده به منزله تغییر فیزیکی چشم اندازی است که قابل مشاهده و خودش را به باستان شناسان برای تفسیر  قرض داده است (Anscheutz et al. 2001:182; Knapp and Ashmore 1999:10) . چیزی که برای باستان شناس معنی دار است ، تعریف پارامترهایی که  ساختار فضایی و زمانی  تغییر چشم انداز را نشان می دهد (Anscheutz et al. 2001:189) . به حدی که این پارامترهای فیزیکی و محیطی ، محیط های گذشته یا برون یابی از محیط کنونی باستان شناسان را قادر می سازد  برای فرضیه خود درباره رابطه بین استفاده زمین و ویژگی های محیطی  ، به بازسازی دوباره بپردازد. تعیین کننده های فرهنگی  استفاده زمین و ادراکات مکانی و فضایی بسیار برای دسترسی سخت ترند، و تفسیرهایشان ، در غیاب از تبار جوامع برجسته، نیاز به مراجعه به جسم یا بدنه داده فرهنگی  با تحلیل های قوم نگاری  گروه های خلف است .  برای باستان شناسان مشغول در زمینه های متنوع تحقیق بویژه مطالعات چشم انداز باستان شناختی  قدرت تحلیلی شان از دو منبع ناشی شده است ، یکی قوم نگاری  و دوم همکاری با تحقیقات مشترک دانش بومی[2] برای روشن کردن اهمیت و معنای مکان و اتصال داخلی مکان ها در بوم شناسی محلی توسط دانش بوم شناسی سنتی[3] است.

انتشار یافته برای اولین بار در این وبگاه
"ذکر منبع حرفه ای گری شما را نشان می دهد"



[1] spatially

[2] Indigenous knowledge

[3] Traditional Ecological Knowledge