"باستان شناسان می توانند بگویند که منابع ساخت تبر سنگی از کدام کوه های آمده ،چه موادی در دستبند برنزی بکار رفته ، چطور بلمی قدیمی را از اعماق خاک بیرون آورده اند ، که مواد برای آنها با اهمیت هستند . اما زبان ، قوانین ، اخلاقیات و مذهب مرده جوامع متفاوت اند . آنها متعلق به ذهن های مردم می باشند . مگر آنها نوشته شده بودند ، و حتی فقط اگر آنها به درستی ثبت شده بودند ، ما باید آن را سخت بفهمیم تا دوباره آن را بدست آوریم "

Aubrey Burl, Rites of the Gods (1981)

باستان شناسی شناختی یا ادراکی دیدگاهی نظری در باستان شناسی است که روی اندیشه جوامع کهن و ساختارهای نمادین آنها که می توان از فرهنگ مادی گذشته آنها آگاه شده تمرکز کرده است . باستان شناسان ادراکی اغلب نقش ایدئولوژی و رویکردهای متفاوت سازمانی یی که مردم باستان دارند را مطالعه می کنند . این ایده های انتزاعی از طریق بقایای مردم آشکار شده و اغلب می توان به بررسی و بحث در مورد آنها با علوم دیگری مانند نشانه شناسی ، روانشناسی و ... پرداخت . انسان ها فقط تحت تاثیر رفتارهای احساسی خود نیستند ؛ بلکه همچنین با تجربیات گذشته خود از قبیل تربیت و اموزش نیز رفتار می کنند. این تجربیات منحصر به فرد هر شخص در جهان ، یک نوع نقشه شناختی است که آنها را هدایت می کند . گروه هایی از مردم با هم زندگی می کنند و تمایل به توسعه و ایجاد دیدگاه مشترکی به جهان و نقشه شناختی مشابهی دارند که به نوبه خود فرهنگ مادی خودشان را تحت تاثیر قرار می دهد . از زمان ظهور فرایندگرایی (processualism) رویکرد های باستان شناسی علمی تر شد و توجه به بافت باستان شناسی یافته های باستانی هر تفسیری را ممکن کرد . تفسیرهای متعدد از یک دست ساخته ، سایت باستان شناسی یا سمبول متاثر از تجربیات خود باستان شناس و ایدها و همچنین آنهایی که سنت فرهنگی دوررا ایجاد کرده اند می باشد. برای مثال هنر غاری شاید اکنون هنری در مفهوم مدرن امروزی نباشد اما شاید محصول یک مراسم است . برخی از باستان شناسان  مانند لوئیس بینفورد باستان شناسی ادراکی را نقد کرده اند ، که حاکی از آن است که نتنها فعالیت های مردم بلکه به طور نسبی اندیشه آنها نیز در سابقه باستانی آنها حفظ شده است . با این حال می توان استدلال کرد که این شواهد فعالیت تولید اندیشه انسان ، خواهد توانست تحت تاثیر تجربیات متعدد و دیدگاه ها قرار بگیرد.بنابراین می توان باستان شناسی شناختی را به عنوان توسعه باستان شناسی فرایندگرا در ترکیب فرهنگ مادی و فعالیت ها دانست . این روش و تلاش ها برای اجتناب از مشکلات ، برای باستان شناسی Post-Processual با حفظ جنبه علمی باستان شناسی فرایندگرا  برای رسیدن به سطوح اجتماعی بالاتر ایده ها مناسب است . باستان شناس توماس هافمن باستان شناسی شناختی را به عنوان مطالعه ایدئولوژی پیش از تاریخی  : ایده ها و ارزش ها و اعتقادات که جهان بینی یک جامعه را تشکیل می دهد تعریف می کند . بیشترین نگرانی روی باستان شناسی شناختی بر مبنای فرضیه غلط تفاسیر معتبر گذشته بطور مستقیم از مصنوعات انسان می باشد . مانند زمینه های دیگر باستان شناسی ، فرضیه های شناخی تا حد زیادی بر اساس داده های مردم نگارانه می باشد  (Huffman,1986, 84-86) . باستان شناسی شناختی با استفاده از اصول انسان شناسی اجتماعی فرهنگی به بررسی کردن چیزهایی متنوع از قبیل نمادهای مواد ، استفاده از فضا ، قدرت سیاسی و مذهبی می پردازد . برای مثال هافمن با استفاده از منابع تارخ شفاهی از زیمبابوه و اسناد پرتغالی به تلاش برای توضیح نمادهای کشف شده در خرابه های زیمبابوه بزرگ ، به طور خاص اتصال انجمن مردم تاریخ شونا-ی- راست با مردان و چپ با زنان به تعیین جای ورود به ساختارهای سنگی پرداخت .

توماس وین Thomas Wynn ادعا می کند؛ باستان شناسی شناختی می تواند به درک ما از تکامل شناختی یا ادراکی با ارائه اطالاعاتی درباره زمان ها و زمینه تکامل شناختی استعداد ها موجود در انسان هوشمند کمک کند (Jeffares,2002,410) . دستاورد نهایی باستان شناسی شناختی می تواند شرح هایی از شناخت یا ارداک جهان زندگی انسان پیشین در بسیاری از موارد تکامل باشد Wynn,2002,390)). شکی نیست که باستان شناسی شناختی وسایلی را برای محدود کردن تئوری تکامل شناختی فراهم می کند .( Coventry and Clibbens ,2002,406)

بنابراین یکی از راه های مشاهده باستان شناسی شناختی اضافه کردن تکنیک ها و مفاهیم جدید به مجموعه باستان شناسی _تکنیک ها و مفاهیم علم شناختی می باشد (همان). تا زمانی که باستان شناسی شناختی آزمون پذیر بماند ، باستان شناسان با فراهم کردن وسایل بیشتر به ارزیابی بازسازی های خود از گذشته می پردازند . (همان)

باستان شناسی شناختی در حوزه تکامل انسان باید نتنها زمان و بافت و زمینه را ارائه دهد ، بلکه باید همچنین به بیان و درک عمومی اطمینان بخش ما از تکامل انسان راست قامت و دیگر اجداد انسانکمک کند . (همان).  با این حال به منظور مشارکت فعال در بازسازی گذشته ، باستان شناسی شناختی است که باید به خوبی با یکپارچه کردن رشته های دیگر نقش مهمی در بازسازی باستان شناسی ایفا کند . براساس دیدگاه وین باستان شناسی شناختی باید قادر به ارائه چارچوب و زمینه ای برای تکامل شناختی باشد . وین ارتباط گمشده بین محیط زیست و فرایند ذهنی را توانایی های فرایند شناختی رفتار می دهند . باستان شناسی ادراکی پیشنهاد های زیادی را به باستان شناسان داده است و آن باید وسایل و شواهد باستان شناسی را برای بازسازی رفتار گذشته افزایش دهد چرا که باستان شناسی ادراکی به طور بالقوه به آن رسیده و برای اثبات به دیگر رشته ها نیاز دارد . (Jeffares,2002,411)

Huffman,Thomas (1986) , Cognitive studies of the iron age in Southern Africa,World Archaeology , Vol. 18, No. 1, pp.84-95

Wynn ,Thomas(2002) , Archaeology and cognitive evolution, Behavioral and Brain Sciences (25)p.390

Coventry, Kenny R., Clibbens, John(2002), Does complex behaviour imply complex cognitive abilities?, Behavioral and Brain Sciences (25) , p. 406

Jeffares, Ben(2002) The explanatory limits of cognitive archaeology , Behavioral and Brain Sciences (25),p. 410

انتشار یافته برای اولین بار در این وبگاه
"ذکر منبع حرفه یی گری شما را نشان میدهد"