تفسیر جامعه و مناطق فعالیت آن

اگر چه پایه خانگی واحد کاوش شده توسط باستان شناسان به طور کلی خانواده است ، اینها اغلب با یکدیگر یک جامعه نامیده می شوند. جامعه متشکل از فقط چند خانواده در مورد گروه های شکارگر و جمع آوری کننده یا هزاران خانواده در یک شهر است . علاوه بر تفسیر جداگانه خانواده ،  باستان شناسی همچنین ممکن است با تفسیر طرح چندین خانواده ، فضای بین خانواده ها ، تنوع اندازه خانواده ها ، مناطق مشترک و عمومی ، ساختارها و فعالیت ها روبه رو شود ، به طوری که جوامع بزرگتر و گرایش برای شواهد بیشتر تخصصی شدن و افزایش پیچیدگی اجتماعی با شواهدی از تنوع در طبقات اجتماعی در یافته های ثبت شده باستان شناسی وجود دارد .

عوامل زیادی در ایجاد یک محل استقراری ممکن است که تعیین کننده باشد مثل دلایل اقتصادی یا زیست محیطی یا اجتماعی  و یا مذهبی – سمبلی ، چشم انداز محلی ، تپه ها ، دره ها ، رودخانه ها ممکن است که شکل یک استقرار گاه و محل سکونت را تعیین کنند. با این حال ، ساختار جامعه را معمولاً عناصر درون جامعه تعیین می کنند. برای مثال ، روستای اواخر دوره ساکسون در انگلستان ، می تواند یک کلیسا و خانه ی اربابی و علاوه بر این چندین خانواده داشته باشد.

در برخی از جوامع طرح کلی جامعه شاید تجسمی از اسطوره های خلقت داشته باشد که این نیز حالتی نمادگرایی دارد. برای مثال در میان دوگان (Dogan) استقرارگاه یک شخص یا خانواده و کوره آهنگری و ستون های یک مکان مقدس را نشان می دهد.

بیشتر جوامع در برخی مناطق نزدیک استقرارگاها ی  یکدیگر فعالیت های مشترکی دارند . برای مثال روستاهای قرون در انگلستان ، یه طور کلی یک کلیسا دارند و همچنین خانه هایی پراکنده . در امریکا بیشتر جوامع یک میدان مرکزی برای مراسم عمومی دارند . این مناطق ممکن است به وسیله ساختارهای خاص ، برخی از انواع شواهد ابزارهای ساخته شده توسط انسان یا فعالیت های خاص تعریف شده باشند .

گاهی اوقات فعالیت های جمعی  به دور از سایت های استقراری ، در مورد محوطه هایی که از کف زمین بلندترند ، در دوره نوسنگی در جنوب انگلستان ، اغلب در دامنه تپه یا در پایین دره صورت گرفته است. یکی دیگر از تفسیرهای مهم در سطح جامعه طبقه بندی اجتماعی است ؛ خانواده های خاص یا بزرگتر ، چه بسا بیشتر به آثار شگف انگیز نادر همراه اند ، شاید یک فرد یا گروه دارایی بیشتری داشته باشد که در این صورت جایگاه بالاتری در جامعه دارد . طبقه بندی اجتماعی همچنین ممکن است در ساختار تدفین و گور های خاص منعکس شود .

تفسیر چگونگی زندگی مردم

تفسیر اینکه چگونه مردم درون یک جامعه از خانواده ها زندگی می کردند یکی از زمینه های کلیدی مطالعه توسط باستان شناسان میدانی می باشد . از آثار باستانی و مورد استفاده توسط انسان (Ecofact) می توان برای تفسیر الگوهای رژیم غذایی و امرار معاش ، استفاده از منابع و تولید ، تجارت و مبادله ، آیین و مذهب و سازمان های اجتماعی استفاده کرد . تفسیر الگو های رژیم غذایی و شیوه امرار معاش به طور کلی از مطالعه بقایای گیاهی و حیوانی پیدا شده در طول حفاری همراه با وجود آثار باستانی استنباط می شود. در فصل هشت ، فرایند اساسی شناسایی و تعیین قدمت بقایای گیاهی و حیوانی و محاسبه تعداد حداقل از حیوانات حال حاضر در نظر گرفته شد . در تجزیه و تحلیل داده ها  و تفسیرشان نیازمند درک این موضوع هستیم که رژیم غذایی مردمی که در سایت بودند چگونه بوده و آنها چگونه غذای خودشان را آماده می کردند .

مجموعه استخوانی از نقطه نظرTaphonomic   بررسی می شود Taphonimy تغییرات جامعه حیوانات زنده را از طریق تغییرات در مجموعه استخوانی باقی مانده در زمین بررسی می کند و نمونه جمع آوری شده در واقع در واقع توسط جانور باستان شناس در آزمایشگاه مورد مطالعه قرار می گیرد . اگر چه آشکارا بررسی مجموعه های استخوانی غارها برای مثال حیوانات وحشی مانند گرگ و کفتار که ممکن است مخلوط  شود با استخوان های حیواناتی که با روش انسانی کشده شده اند اهمیت زیادی داشته باشد . Taphonomy در مطالعه مجموعه های استخوان ، نازکی ، کوچک بودن ، استخوان نرم به همان اندازه مهم است  . سگ ها یا حیوانات وحشی  می توانند استخوان ها را از توده پهن رسوبات بیرون بکشند.

همچنین ممکن است در مجموعه های استخوانی که با شیوه های انسانی یا تابو کشته شده اند جهت گیری باشد ، حیوانات وحشی برای مثال ،می توانسته دور از محل استقرار ذبح شده باشد یا بقایای معینی از حیوانات ممکن است به شیوه های منظم کشته شده باشند . ه مه باستان شناسان می توانند واقعاً مجموعه های باستانی خود را بررسی کنند و حفاری خوشان را به طوری تکمیل و بازیابی کنند. با این یافته ها می توان  سن ، جنس ، شیوه های کشتار و شاید زمان استفاده از حیوانات را تفسیر کرد . از این شواهد ، می توان نوع رژیم غذایی و استفاده های دیگر از حیوانات را در طول دوره خاص در منطقه خاص  حفاری شده سایت را استنباط کرد .

نیجه گیری نهایی تنها می تواند بر اساس اطلاعات موجود باشد که این اطلاعات نیز باید بر اساس داده های خوب علمی باشد و در نتیجه تفسیر ها ، تفسیری علمی خواهد بود . کیفیت تفسیر تا حدودی به مفسر بستگی دارد ، اما در مقابل همچنین از عوامل ماندگاری و کیفیت کار به چگونگی ثبت بقایا توسط باستان شناس میدانی نیز بستگی دارد .

تفسیر بقایای گیاهی در کاوش های باستان شناسی برای تعیین رژیم غذایی ، از بسیاری جهات حتی از تفسیر بقایای حیوانی دشوار تر است . بقا و ماندگاری شواهد گیاهی اتفاقی استثنایی است که در شرایط خاصی اتفاق می افتد ، گاهی اوقات شواهد استفاده از گیاهان خاص را فقط می توان لز روش های خاص تخصصی یا آثار باستانی مربوط به پختن غذا درک کرد . برای مثال ، نوعی Manioc در آنتیل کوچک که محصول اصلی کشاورزی بوده است ولی هنوز شواهدی از  Palaeolotanicat عملاً در این منطقه وجود ندارد . آنچه که در یافته های باستان شناسی هست تراشه های سنگی کوچک ، رنده های مانیوک و صفحه های مسطح بزرگ (برای پختن) که در ان نان کاساوا پخته می شد .

در بسیاری از سایت های باستان شناسی بقایای گیاهی فقط در صورت کربنیزه شدن  زنده می مانند و بیشتر دوام می آورند . این اتفاق به احتمال  زیاد به صورت تصادفی ، فقط در مراحل خاصی برای گیاهان رخ می دهد . در بسیاری از فعالیت های پرداخت ، برای مثال تولید گندم به نان ، اجازه بقا به هیچ اثر باستانی را نخواهد داد و در این مورد گندم از بین می رود، به دلیل تبدیل شدن آن به آرد که شرایط خاص تری را می طلبد . آنها می توانند با روش های سنتی معروف و بقایای بازمانده دانه ها و دست ساخته های خاص و ساختارها به یک جمع بندی برسند ، فرایند های سنتی شامل ، خرمن کوبی ، جمع آوری ، باد دادن و غربال کردن ، گاهی اوقات حرارت دادن یا خشک کردن ، ذخیره سازی ، آسیاب کردن و در نهایت پخت کردن می شود .

فرایند های حرارت دادن و خشک کردن و پختن که آتش در آن دخیل است .به احتمال زیاد در همین مراحل خشک کردن است که دانه ها ممکن است کربنیزه شوند ، سوختن تصادفی با عمدی دانه ذخیره شده ممکن است اتفاق بیفتد . در حالت ایده آل ، تفسیر گیاهان استفاده شده در رژیم غذایی باید بر اساس بسیاری از نمونه های کوچک تر بافت سراسر سایت باشد . با این حال ، در بیان این موضوعات باید محتاط بود ، بنابراین در تفسیر بقایای گیاهی برای رژیم غذایی همچنین باید باقیمانده غذا شاید در داخل دیگ های پخت غذا نیز باید بررسی شوند . در باقیمانده بقایای استفاده شده برای شناسایی چربی های گیاهی یا حیوانی و آرد گندم  مورد استفاده در پخت و پز از تجزیه و تحلیل های شیمیایی استفاده کمک گرفته می شود .

اگر چه ما اکنون به تجزیه و تحلیل جزئیات بقایای گیاهی دسترسی داریم ، ولی معنای وجود این بقایا در بافت خاص ، و تاریخ گذاری ویژه بر روی سایت خاص از مواردی هستند که همیشه نیازمند  تفسیرهای جدید و صحیح می باشند و هرگز نمی توان با وجود پیشرفت علم باب تفسیر هعا را بر روی آنها بست ف برای مثال 21 کیلوگرم دانه کربنیزه شده از عصر برنز در گودال 3 در بلک پاتچ در جنوب انگلستان بدست آمد ؛ اگر چه به ما می گویند که محصولات کشاورزی افزایش یافته و نظرهای گوناگونی وجود دارد مثلاً انباری برای تهیه نوشیدنی آنها بوده است ولی در این کنار نیز باستان شناسان میدانی نیز تفاسیری بر اساس داده های موجود ارائه داده اند و از دیدگاه های مختلف در این باره استفاده می کنند . این یک واقعیت است که گودال بیشتر با دانه جوی کربنیزه شده پر شده است ، چگونه آنها را بدست آورده اند ، و چه قصدی مردم آنجا از انجام این کار داشته اند ، احتمالاً همیشه به صورت حدس و گمان باقی خواهد ماند ولی هرگز در تفسیر و تفحص بر روی این موضوع بسته نخواهد شد .

زمینه های دیگری که نیازمند تفسیر هستند فناوری ساخت ابزار و اشیاء و راه های مبادله آنها می باشد . امروزه تکنیک های تحلیل پیشرفته است که اغلب ممکن است با استفاده درست از آن بتوان به فرایند های تولید ابزار و اشیاء پی ببریم . برای مثال ، منبع تبر سنگی را گاهی اوقات می توان از طریق دقت بر جزئیات سنگ یا سنگ شناسی و یا از طریق آنالیزهای تعیین کرد ، روش دقیق ساخت و استفاده از آن ممکن است که از راه مطالعات گسترده و تطبیقی و آنالیز میکروویر (Micromear) آشکار شود . اما اینکه چرا از آنها در منطقه ای خاص از سایت و یا در زمان خاص و در رابطه با چه کاری استفاده می شده است را می توان مورد تفسیر قرار داد .

در سال های اخیر در مورد چگونگی توزیع آثار باستانی عواملی چون تجارت را نوشته اند . برای مثال اگر در یک سایت دوره تاریخی مشغول به کار هستید ، ممکن است به شواهد مستندی از یک بازار در سایت خود برخورید در مقابل ، در دوران پیش از تاریخ شما بر چگونگی توزیع و پراکندگی اشیاء متکی هستید . از طریق قوم شناسی یا تاریخ ما می دانیم که توزیع اشیاء از روش های مختلفی صورت می گیرد ؛ شما می تواندید به سادگی بروید و چیزهایی را از منبع اصلی جمع آوری کنید (دسترسی مستقیم) ، شما می توانید محصولات خود را با یک شخص دیگرمبادله کنید (رابطه متقابل ) ، تجارت یک خطی (مبادله دو سویه) یا ممکن است یک مکان مرکزی  به عنوان یک بازار وجود داشته باشد که در آن مردم همه چیز را از یک منطقه گسترده به منظور مبادله مهیا کرده اند .

اشکال بسیاری را از چگونگی توریع آثار باستانی از طریق قوم شناسی و تاریخ شناخته ایم ، اما نمی توانیم به طور کامل همه آنها را تبیین کنیم . تجارت خطی اغلب یک الگوی نسبتاً روشن تولید با عالیتی ترین تراکم نزدیک به منابع اصلی را نشان می دهد . درحالی که بندرگاه تجاری ساوتهمپتون قرون وسطی ، با طیف گسترده ای از واردات اروپایی را می توان به رسمیت شناخت . بخش عمده ای از تجارت و دیگر اشکال توزیع کارکرد نداشته است ، البته ، در مورد معامله وسایل عجیب و غریب مانند ظروف سنگی ، ابسیدین ، یا یشم صادق نیست ؛ اما در مورد کالاهای روزمره مانند ، گوشت ، پوست ، چربی ، عسل حتی اگر در یافته های باستان شناسی ثبت شده باشد و شناخته شده باشد به طور کلی غیر ممکن است که به عنوان کالاهای تجاری شناخته شود .

یکی از چارچوب هایی که به طور گسترده در سازمان های اجتماعی بررسی شده توسط المان سرویس (Service) نشان داده شد . سرویس سازمان های اجتماعی را به گروه ها ، قبایل ، خان سالارها و دولت ها تقسیم کرد که این " به دلیل انعطاف پذیری مطلق آن مورد انتقاد قرار گرفته است."  با این حال ، انعطاف پذیری ، به عنوان نقطه شروع بررسی سازمان اجتماعی می باشد . به طور کلی گروه ها (باندها)، گروه های کوچک شکارگران و جمع آورندگانی هستند که به طور منظم برای بدست آوردن منابع وحشی خود حرکت می کنند . در تئوری ها همه آنها با وجود یک رهبر واحد مرتبط ندانسته شده اند . به طور کلی قبایل یا جوامع بند بند ، شامل تعداد بسیار بزرگتر باندها هستند ، شاید تا یک هزار نفر که اگر چه آنها ممکن است در زمین های کشاورزی خود به طور جداگانه یا در روستا زندگی می کنند از طریق روابط خویشاوندی با یکدیگر مرتبطند و مانند باند ها یا گروه ها آنها نیز در یک برابر قرار دارند . . به طور کلی جوامع بند بند از کشاورزان یکجانشین و دامپروران کوچرو تشکیل شده اند .

اغلب برای باستان شناسان تشخیص یک نظام  خان سالار از  یک جامعه بند بند دشوار است ، تفاوت اصلی در برخی از اشکال طبقه بندی اجتماعی یا رئیس موروثی است . رئیس و دیگر افراد بالای رتبه بندی اجتماعی مانند جنگجویان را می توان نام برد که تراکم ثروت در میان اینها بیشتر از کل جامعه است که این در هر مورد ممکن است در مجموع مصنوعات ساخته شده در اطراف خانه رئیس یا خود خانه رئیس و همچنین در شیوه تدفین و اشیاء تدفین نشان داده شود . خان سالار ها اغلب مراکز قدرت دارند که با سازه های شکوه مند ، مراکز برج و بارو دار و مراکز آیینی آنها را ایجاد کرده اند.  تا حدودی افراد درگیر در یک جامعه خان سالار را می توان به 20000 نفر  برآورد کرد که در ان افراد دارای تخصص ، بویژه در تولید صنایع دستی وهنری توانایی دارند و این کار امکان پذیر است .

گروه ها (باند ها) ، جوامع بند بند و خان سالار ها همه از جوامع پیش از دولت ها هستند . توسعه کشور های اولیه شامل ، تغییرات اساسی با توسعه طبقات اجتماعی ، معمولاً زیر نظر یک پاشاه یا امپراطور ، توسعه شهر ها و شهرک ها با کاخ ها ، معابد و دیگر ساختمان های عمومی که توسط یک روحانی اداره می شده و دیوان سالاری و تمرکز امور اداری بوده است . تخصص ، از جمله در هنر و صنعت معیار است و ممکن است در فعالیت های مجزا درون مناطق استقراری منعکس  شود .

تفسیر شواهد نشان می دهد که بخش ها و اجزاء باندهای شکار گر و گردآورنده و یا شهر های کشور های بزرگ مانند سلسله های مصر یا امپراطور روم نسبتاً روشن هستند ف اما تمایزات بین جامعه بند بند و خان سالار به ندرت روشن هستند ، برای شناسایی خان سالار ها در سابقه باستان شناسی اغلب در گفتگو و بحث باز است . شواهد بدست آمده از یک استقرارگاه هرگز به عنوان الگوی تمام استقرارگاه ها زمانی که به دنبال تخصص و طبقات اجتماعی در سایت می گردیم ، کافی نیست .

باستان شناسان میدانی داده ها را بازیابی می کنند و برخی از حقایق را بازگو می کنند ، برای مثال یک دیگ یا گلدان در بافت فرهنگی در زیر یک دیوار از یک ساختمان به خاک سپرده شده ؛ چرا گلدان را در خاک دفن کرده اند ؟، چه نوع جامعه ای مسئول انجام این کار بوده است ؟ باید تفسیر کرد ، تفسیر هم به دیدگاه باستان شناس بستگی دارد. با حفاری های درست باستان شناسی ایده ها افزایش می یابد ، اما باید در نظر داشت که همیشه تفسیر ها درست نیست و باستان شناسان دچار اشتباه می شوند .