تفسیر شواهد و مدارک در باستان شناسی (1)

تفسیر مدارک از طریق کاوش ؛ آشکار کرده که نمی توان تا اندازه ای رخ داد ها را پس از حفاری در سایت برشمرد و آنها را تجزیه و تحلیل کرد ، این یک فرایند مداوم است که در طول یک پروژه انجام می گیرد . با این حال ، به ناچار تغییر تفاسیر ، اطلاعات جدیدی را در طی حفاری و پس از حفاری و در زمان تجزیه و تحلیل برای ما به وجود می آورد.

در برخی از مراحل در این پروژه یک تفسیر با طیف وسیعی از تفاسیر برای بازیابی داده ، باید تصمیم گرفته و انتخاب شود. باستان شناسی مطالعه گذشته از طریق مطالعه بقایای مواد می باشد ، نه به سادگی مطالعه بقایای مواد. اینکه چگونه فرد مواد و بقایای گذشته را تفسیر می کند به اینکه به کدام مکتب های نظری چشم دارد ، بستگی دارد.

گذشته از میان رفته است ، ما نمی توانیم دوباره آن را بسازیم ، ما فقط می توانیم تفسیر هایمان را بر اساس شواهد مادی ارائه دهیم تا به بازسازی نسبی گذشته کمک کرده باشیم. لذا هدف از این فصل ، مورد مطالعه قرار دادن عناصر یک سایت باستان شناسی کاوش شده توسط یک باستان شناس میدانی (کاوشگر) است. این کار تفسیر باستان شناسی گسترده تری از تاریخ فرهنگ یا فرآیندهای فرهنگی است. برای این سطح از تفاسیر منابع فراوان و همیشه در حال گسترش در دسترس می باشند.

 

تفسیر محیط سایت

برای درک اینکه چگونه یک سایت ممکن است در گذشته فعالیت داشته ، نیاز به شناخت محیط زیست آن داریم محیطی که در گذشته وجود داشته و محیطی که هم اکنون در دنیای امروز با آن در محل سایت روبه رو هستیم. محیط زیست گذشته ممکن است تفاوت بسیار زیاد با محیط زیست امروز داشته باشد. واضح است که تغییرات محیط زیست در مقیاس بزرگ ؛ مانند ، حرکت پهنه های یخی و افزایش و کاهش سطح آب دریا می تواند به طور چشمگیری به تغییر کل چشم اندازها بینجامد ، به همان اندازه تغیرات در مقیاس کوچک از طریق سازمان های انسانی یا طبیعی می تواند چشم اندازهای محلی و بومی را تغییر دهد، هر دوی این موارد در طول حیات یک سایت و بعد از ترک آن وجود  داشته که می توان تاثیر بسزایی در نتیجه گیری ما داشته باشد.

کارهای زیادی در مورد تغییر آب و هوا و محیط زیست در مقیاس بزرگ ، بویژه از طریق مطالعه روزن دار ها (از رسته Faraminiferida ، از تک یاختگان دریایی که بدن آهکین آنها روزن دار است)از اعماق دریاها انجام گرفته است . این موجودات تک سلولی اولویت های زیست محیطی دارند ، به طوری که سطح آب دریاها و شوری با یکدیگر پیوند داشته و در نوسان هستند ، بنابراین به افزایش دامنه روزن داران می انجامد . تغییرات در ایزوتوپ اکسیژن آب باعث دگرسانی هایی در پوسته کلسیم دار روزن دارها شده است که یکی از نتایج تغییرات زیست محیطی در دریاها می باشد . هنگامی که بر روی سایت هایی با تاریخ عصر یخبندان کار می شود ؛ با این حال ، باستان شناسان بیشتر با سایت هایی با محیط زیست درگیر هستند که باید شناسایی محیط را در اولویت کار خود قرار دهند.

منطقه اطراف یک سایت است که احتمالاً مهم شناخته شده و ساکنان را مجاب کرده از آن منطقه استفاده کنند . تعریف چنین منطقه ای برای مطالعات ، به طور طبیعی سرشار از مشکلات است . تلاش های اولیه ، با استفاده از داده های مردم نگارانه نشان می دهد که شکارچیان و دام داران به طور کلی از خانه های خود مساحتی به شعاع حدود 10 کیلومتر را مورد استفاده قرار می دهند و رفت و آمد می کنند ، این درحالی است که کشاورزان مشغول به کار در نزدیکی خانه، به ندرت بیشتر از 5 کیلومتر از چشم انداز و محیط اصلی خود دور می شوند . حلقه ها در اطراف سایت کشیده می شدند و منابع در درون حلقه ها ؛ به عنوان مثال درصد سرزمین های قابل کشت محاسبه می شده است. بزودی دریافتند که این فاصله کمتر از زمان واقعی رسیدن به سرکار و منابع اهمیت دارد : راه رفتن و عبور کردن از زمین های ناهموار ، مواج و یا عبور کردن از زمین های با  مرتع های بسیار بزرگ بیشتر طول می کشد. حلقه ها که برای تولید مناطق اطراف سایت ها برای رسیدن به مدت 2 ساعت به طول می انجامد (در مورد شکارچیان و دامداران) و 1 ساعت (در مورد کشاورزان) اصلاح شد. هرچند این شیوه تجزیه و تحلیل سایت حوضه آبریز (آبگیر) ایده خوبی را از استعداد ها و پتانسیل های اطراف یک سایت به ما می دهد ، اما اهمیت بیشتر در این است که بدانیم واقعاً چه چیزی در زمان حیات سایت و منطقه بهره برداری و استفاده شده و آن را با مدارک واقعی نشان دهیم.

انتخاب یک منطقه برای بررسی و تعیین محیط زیست محلی آن ، یک طیف وسیعی از رویکرد ها را می تواند در بر داشته باشد که این محیط زیست در گذشته چگونه بوده و چگونه در اثر زندگی در یک سایت تغییر داده شده است و در حال حاضر مشاهده مستقیم محیط محلی شروع خوبی است. تپه ها ، دره ها و ... اشکال جامد زمین شناسی می باشند که  بعید است در گذشته های اخیر تغییر کرده باشند  ؛ با این حال ، منابع آب می تواند تغییر کند ، رودخانه ها با عبور از دشت ها آنها را پر آب می کنند و در مقابل با تغییرات آب و هوا چشمه ها خشک می شوند و یا حتی امروزه محل های جوشش آب از زمین تغییر می کند. با این حال بزرگترین تغییرات در خاک ، پوشش گیاهی و جانوران محلی اتفاق خواهد افتاد ، اینها زمینه کلیدی تحقیقاتی هستند. زمانی که برای بازسازی محیط زیست محلی یک سایت تلاش می کنیم داده های زیادی ممکن است از کاوش در خود سایت در دسترس باشد ، اما بیشتر در دسترس خواهد بوداگر بتوانیم بقایای مناسبی را از چشم انداز گسترده تری جمع آوری و نگهداری کنیم.

ته نشین آبرفت رودخانه ها و دره های خشک دامنه وه ها ، اطلاعات خوبی را در مورد خاک در گذشته در اختیار ما قرار خواهد داد. (شکل 9-1) . برای داشتن یک تصویر دقیق تر از پوشش گیاهی محلی و بومی باید برای پیدا کردن گرده گیاهی بیشتر تلاش کنیم. کود گیاهی یکی از بهترین رسوبات است . طیف وسیعی از مطالعات کاربردی ایده آل در منطقه باید برای هر دو محیطی که سایت در آن ساخته شده و سپس تغییراتی که در محیط محلی ناشی از استفاده از سایت بوده است تعیین شود. همیشه باید به یاد داشت که اکثر محیط ها به طور مدام  تحت فشارهای طبیعی و انسانی در حال تغییراند ، و چنین تغییراتی می تواند بر این که چگونه این سایت استفاده شده و حتی در مواردی ، به عنوان یک عامل موثر در تغییر آن و یا حتی در نهایت ترک سایت مطرح شود.

تصویر (9-1) نمونه آبرفت رودخانه در دره ؛ یک منبع اصلی در تاریخ محیط زیست محلی است.

تفسیر خانواده و مناطق فعالیت آن

خانواده ، در اشکال متنوع و مختلف ، یک واحد اساسی در جوامع انسانی در سراسر جهان است . بنابراین یک عنصر اساسی در تفسیر داده های باستان شناسی از بیشتر سایت های بومی یا خانوادگی است . مدارک و شواهد برای یک خانواده شامل : خود خانه و شواهدی برای فعالیت در اطراف خانه است ، که این فعالیت ها ممکن است تعداد زیادی سوراخ های کوچک احتمالاً برای نگه داشتن ستون ، تیر های چوبی ، احتمالاً درزهایی در دیوارها یا ترانشه هایی که دزد ها ایجاد کرده اند و ... به ما نمایش دهد. (شکل1-9) گاهی اوقات از ساختار اثری نیست و محل یک خانه را می توان با دقت از طریق پراکندگی ابزار انسانی ، دقت در مساحت کلی و اکوفکت یا دانه های گیاهی تعیین می شود. باستان شناسان به طور کلی فقط نقشه خانه را در سطح زمین بازیابی می کنند ؛ لذا، ماهیت ساختار بالایی سطح زمین است که همیشه بحث تفسیر را باز می کند.مواد اولیه خام  ، قوم نگاری یا مقایسه معماری بازمانده و حدس و گمان و ... چنین تفاسیری بر پایه ترکیبی از پارامتر های شناخته شده معماری است.

بر روی تفاسیر پیشنهاد شده برای نمایش یا بازسازی مکان می توان کارکرد ، اما لزوماً نمی تواند تفسیر به حقی باشد.(شکل 3-9)شکست برای رسیدن به تفسیر مورد توافق در مورد ویژگی های روبنای ساختمان های قرون اولیه وسطی در انگلستان این مشکل را تایید کرده است.

بطور کلی نقشه یک خانه با توجه به برخی از کارکرد ها و نیازهای اجتمای ایجاد شده ، اما آن نیز ممکن است با موضوعات نمادین و کیهانی تفسیر شود. داده های مردم نگارانه می تواند بینش های دقیقی را در این که چرا نقشه خانه ها و وضعیت سنجی خاصی در یک بافت خاص به وسیله افراد خاص در زمان خاص استفاده شده است را ارائه دهد. دشت جنوبی ماکوماس آمریکا مثال خوبی است این خانه ها ی بیضی شکل روی محور شرقی – غربی با در مردان در شرق و در زنان در غرب منطبق شده است.

تصور کردن خانه ها در نوشته های ادبی واقعاً کار را به جایی نمی برد ، وارد کردن اساطیر از جمله در خارج از منطقه جغرافیایی و زمانی اسطوره می تواند به وضوح غیر قابل قبول باشد . با این حال ، تفسیر حتی یک خانه باید جنبه های عملکردی آن هرچند ساده باید به دقت بررسی شود ، چرا که در همین سطح هر چند ساده می توان به نوع فعالیت انجام شده در سایت و ناحیه پی برد.

تفسیر یک منطقه خاص به عنوان ، فعالیتی خاص است که همیشه ساده نیست ؛ برخی از فعالیت ها و آثار باستانی روشنی وجود دارد که دیگران نمی دانند ، ممکن است که در یک منطقه آثار کوچک یا ناچیزی دیده شود ، در حالی که یک اجاق پخت و پز یک اثر واضح و روشن است . بقایای فعالیت ها به احتمال زیاد به طور منظم در طول زندگی یک خانواده پاک می شود و شاید به عنوان زباله یا هر چیز دیگر به داخل گودال های ذخیره قدیمی ریخته شده باشد . این زباله های ثانویه طیف وسیعی از فعالیت ها ، اما نه آنجا که آنها صورت گرفته اند را نشان می دهد.

زمینه های فعالیت خانواده و ترکیب شواهد و ویژگی ها با چگونگی گسترش ابزار های ساخته شده  و ارتباط دادن اینها با اطلاعات جمع آوری شده ، بهترین تفسیر می باشد که احتمال بازسازی خود خانه را افزایش می دهد و همچنین به حقیقت واقعی ما را نزدیک تر می کند. برای مثال راه های منحنی خانه های عصر برنز در بریتانیا ، اغلب گستره مجزا و گسسته ای از دست ساخته ها را در خودشان نشان می دهند، یک تفسیر از این داده ها این است که آنها مناطق واقعی هستند که در آنها فعالیت های نهایی صورت گرفته در سایت را قبل از ترک نشان می دهند (شکل 4-9) همچنین ممکن است نشان دهد که در این مناطق  فعالیت های مشابهی در همان محل شان انجام می گرفته است ، گرچه شواهد ساخته دست انسان به احتمال به طور منظم پاک شده و در جایی دور انداخته می شده است.

تصور کردن خانه ها در نوشته های ادبی واقعاً کار را به جایی نمی برد ، وارد کردن اساطیر از جمله در خارج از منطقه جغرافیایی و زمانی اسطوره می تواند به وضوح غیر قابل قبول باشد . با این حال ، تفسیر حتی یک خانه باید جنبه های عملکردی آن هرچند ساده باید به دقت بررسی شود ، چرا که در همین سطح هر چند ساده می توان به نوع فعالیت انجام شده در سایت و ناحیه پی برد.

تفسیر یک منطقه خاص به عنوان ، فعالیتی خاص است که همیشه ساده نیست ؛ برخی از فعالیت ها و آثار باستانی روشنی وجود دارد که دیگران نمی دانند ، ممکن است که در یک منطقه آثار کوچک یا ناچیزی دیده شود ، در حالی که یک اجاق پخت و پز یک اثر واضح و روشن است . بقایای فعالیت ها به احتمال زیاد به طور منظم در طول زندگی یک خانواده پاک می شود و شاید به عنوان زباله یا هر چیز دیگر به داخل گودال های ذخیره قدیمی ریخته شده باشد . این زباله های ثانویه طیف وسیعی از فعالیت ها ، اما نه آنجا که آنها صورت گرفته اند را نشان می دهد.

زمینه های فعالیت خانواده و ترکیب شواهد و ویژگی ها با چگونگی گسترش ابزار های ساخته شده  و ارتباط دادن اینها با اطلاعات جمع آوری شده ، بهترین تفسیر می باشد که احتمال بازسازی خود خانه را افزایش می دهد و همچنین به حقیقت واقعی ما را نزدیک تر می کند. برای مثال راه های منحنی خانه های عصر برنز در بریتانیا ، اغلب گستره مجزا و گسسته ای از دست ساخته ها را در خودشان نشان می دهند، یک تفسیر از این داده ها این است که آنها مناطق واقعی هستند که در آنها فعالیت های نهایی صورت گرفته در سایت را قبل از ترک نشان می دهند (شکل 4-9) همچنین ممکن است نشان دهد که در این مناطق  فعالیت های مشابهی در همان محل شان انجام می گرفته است ، گرچه شواهد ساخته دست انسان به احتمال به طور منظم پاک شده و در جایی دور انداخته می شده است.

برخی از فعالیت ها الگویی خاص از گستردگی مصنوعات بدون هیچ گونه ویژگی ارتباطی را ایجاد کرده اند ، سنگ چخماغ ، چرت ، ابسیدین ، کوارتز نمونه های خوبی هستند. بسیاری از سایت های پیش از تاریخ چنین است ، اما جایی که یک محل کار تراشه برداری (Knapping)  باقی مانده باید بیشتر مراقبت شود چرا که می توان الگو های خاصی از فعالیت را در ان تعیین کرد. یک فرد تراشه بردار (Knaper) که ابزار سنگی بر اساس سیلیکا می سازد به طور کلی  در کف اتاق  یا می نشیند و یا خود را جمع می کند ، تکه هایی به طور مستقیم بر روی زمین در کنار پاهای تراشه بردار می افتند ، مناطق پاک شده از تکه ها ممکن است محل نشستن  تراشه بردار و محل پاهای آن را نشان دهد.

زندگی گذشته برای همیشه از بین رفته است . تلاش برای عبور از شکاف (Gap) میان داده ها از حفاری باستان شناسی کنونی و آنچه که واقعاً در گذشته اتفاق افتاده نیازمند  برون یابی و برون رفت از حال به گذشته است. نظریه جامعه شناختی حد متوسط اولین بار توسط باستان شناسی امریکایی لوئیس بینفورد اختیار گردید این نظریه بقایای مادی و تفسیرهایشان را به یکدیگر پیوند داد.

قوم باستان شناسی و باستان شناسی تجربی دو زمینه کلیدی نظریه حد متوسط هستند . قوم باستان شناسی اساساً شامل زندگی با مردم و ثبت یافته هایی از زندگی آنها و ترکیب آنها با داده های گذشته ودر نهایت پیشنهاد اینکه در گذشته ممکن است چه اتفاق هایی افتاده باشد. مطالعه کلاسیک در این مورد مانند گونگ بوشمن در آفریقا و اسکیمو های Nunamiat می باشد. باستان شناسی تجربی ، مانند ساخت خانه ، تراشه برداری تبر سنگ چخماغ همچنین نشان می دهد که چگونه همه چیز می توانسته در گذشته اتفاق بیفتد و چگونه به شیوه ای خاص کاری را انجام می دادند که امروزه بقایای آن در کاوش های باستان شناسی بدست می آید . و بی شک قوم باستان شناسی و باستان شناسی تجربی که الگوهای خاصی از تکه های ضایع سنگ چخماغ را نشان می دهند می توانند بهترین تفسیر را از سایت های تراشه برداری واقعی ارائه دهند .

اگر چه تراشه برداری شماری ابزار غیر واقعی تولید خواهد کرد ، ابزار ممکن است هر جایی از سایت یافت شود نشان دهنده این است که چگونه این ابزار ها احتمالاً در گذشته استفاده می شدند و چه شباهت هایی با یکدیگر داشته اند ، در همسانی و قیاس فرض بر این است که اگر چیزی در حفاری باستان شناسی به همان اندازه  ، شکل و وزن به طوری که تا اندازه ای در حال حاضر در یک راه خاص استفاده شده ، ممکن است در یک فعالیت مشابه در گذشته نیز استفاده شده باشد. به طور کلی تکه های چخماغ برگ شکل یا مثلثی در نقاطی ممکن است به سرپیکان های مدرن تری شبیه باشد ، بنابراین می توان چنین تفسیری را اگر در سایت یافت شد ارائه داد.

اگر چه همسانی و قیاس و باستان شناسی تجربی می تواند به دادن یک پیشنهاد علمی  خاص و مفید کمک کند ، گفته می شود که ؛ تبرهای سنگی ، قوم باستان شناسی و گستره مطالعات انسان شناسی نشان می دهد که بسیاری از مصنوعات انسان ارزش نمادین خود را نگه داشته و ممکن است در گذشته به خوبی این مضوع رعایت می شده است. بافت کشف یک گلدان یا یک تبر ممکن است که رسوبات ، آن را به عنوان یک حالتی خاص نشان دهد ، علاوه بر این شئ خودش هم معانی سمبلی دارد. برای مثال در یک سایت خانگی کوچک مربوط به عصر نوسنگی میانی در شالووان در هنگ کنگ قطعات شکسته سفال و بخش هایی از تبر  در آنچه که به نظر می رسد لایه اشغال است پیدا شده است (شکل 6-9) در حالی که مشابه همان گلدان ها و تبرهایی که پیدا شده بودند به دقت در زمین ریخته شده بودند.

معنای سمبلیک اشیاء زیر خاک  ، آشکارا با این مطلب که آنها چگونه استفاده شده اند و چه طور روزانه توسط خانواده ها استفاده شدند و دور ریخته شدند ، متفاوت بوده است.